بی گمان تا به امروز جملاتی از این دست را شنیده اید یا شاید هم خودتان به کار برده اید:
((به عقاید دیگران احترام بگذارید)) یا ((عقاید همه محترم است)).
اساسا جملاتی با چنین مضمونی از سوی برخی افراد و گروه ها بسیار به کار برده شده.
این جملات دقیقا ساخته بخش مذهبی جامعه ایران و کاملا من در آوردی است.
در هیچ کشور مدرن و دموکراتیکی اینچنین قانونی وجود ندارد بلکه قانونی که وجود دارد این است که : ((به آزادی عقیده باید احترام گذاشت)) یعنی هیچکس را به زور نباید مجبور به داشتن یا نداشتن عقیده ای کرد و داشتن یا نداشتن عقیده ای خاص به خودی خود جرم نیست و نمی توان به مانند اسلام ناب محمدی با برچسبهایی ضد انسانی و ضد آزادی مانند کافر و ملحد و مرتد و منافق و محارب کسی را محکوم کرد.
اما چرا می گویم که بخش مذهبی جامعه ایران چنین چیزی را از خود ساخته؟
دلیلش این است که این دست جملات تنها درباره عقاید مذهبی به کار برده می شود. به عنوان نمونه اگر یک ایرانی لیبرال به یک ایرانی سوسیالیست بگوید که سوسیالیسم باعث بدبختی و جنایت شده و یا بالعکس اگر یک سوسیالیست چنین چیزی را به یک لیبرال بگوید کسی نمی گوید به عقاید دیگران احترام بگذارید. فقط درباره عقاید دینی چنین جملاتی بیان می شود.
به طور کلی در صحنه یک جامعه نسبتا آزاد زمانی که عقیده ای چه مذهبی چه سیاسی و چه در هر زمینه دیگر بیان می شود و تبلیغ می شود مخالف آن عقیده هم حق دارد که بر علیه آن عقیده صحبت کند یا بنویسد یعنی به محض اینکه عقیده ای از حالت خصوصی و درون اندیشه یک فرد خارج می شود و به صورت گفتار یا نوشتار یا به هر گونه دیگر بیان می شود بخشی با آن موافقت خود را اعلام می کند و بخشی هم مخالفت خود را. این طبیعت یک جامعه نسبتا آزاد (آزادی کامل در هیچ جای دنیا وجود ندارد) است.
حال کسی که ادعای آزادیخواهی می کند زمانیکه شخصی بر ضد عقاید مذهبی اش (درست یا اشتباه) سخن می گوید عصبانی می شود و رگ گردنش به مانند خیار بیرون می زند یا می گوید به عقاید دیگران احترام بگذارید یا عصبانیت خود را با دشنام دادن نشان می دهد.
این واکنش نشان می دهد که آن فرد یا آزادی و دموکراسی را نمی شناسد یا اینکه تنها مشکلش این است که خودش و همفکرانش آزاد نیستند که عقاید خود را بگویند و مشکلی با آزاد نبودن کسی که بر علیه دینش می نویسد و سخن می گوید ندارد.
اما دلیل این واکنش چیست؟
دلیل چنین واکنشی به مکانیسم باورهای مذهبی افراد بازمی گردد. بدان معنا که مذهب به طور کلی با منطق و استدلال میانه ای ندارد. پایه عقاید مذهبی افراد ایمان و تعصب است و این دو اساسا صد و هشتاد درجه با خرد و اندیشه در تضاد است.
چگونگی شکل گیری این باورها بسیار ساده است. افراد مذهبی دین و مذهب خود را در واقع به ارث می برند بدان معنا که چون در خانواده و جامعه ای به دنیا می آیند و بزرگ می شوند که در لحظه لحظه زندگیشان از نخستین روزهای به دنیا آمدن آنها شستشوی مغزی داده می شوند مثلا مسلمان می شوند. همان افراد اگر مثلا در یک خانواده مسیحی در آمریکا یا ایتالیا به دنیا می آمدند و بزرگ می شدند مسیحی می بودند یا اگر در اسرائیل و در یک خانواده یهودی به دنیا می آمدند یهودی می شدند. شاید ده درصد پیروان هیچ دینی هم با تحقیق پیرو آن دین نشده باشند.
منظور از توهین نکنید هم کاملا مشخص است. یعنی نباید چیزی بر ضد عقاید دینی نوشت.
نکته مهم در همین زمینه پیرامون اسلام و مسلمانان وجود دارد:
مسلمین با افتخار از شکستن بت ها از سوی ابراهیم و همینطور محمد یاد می کنند. یک پارادوکس اساسی اینجا به وجود می آید که اگر باید به عقاید افراد احترام گذاشت چگونه است زمانیکه ابراهیم یا محمد بت هایی را که مقدسات یک قوم بودند را شکسته اند و پیروانشان با افخار از این کار آنها یاد می کنند؟ مگر مرتب از سوی مسلمین گفته نمی شود که باید به عقاید دیگران احترام گذاشت؟ ما که تنها درباره اسلام و ادیان دیگر می نویسیم یا سخن می گوییم ولی ابراهیم و محمد رفته اند و خدایان مردمانی را نابود کرده اند. به مانند این است که امروز کسی برود و کعبه را نابود کند یا مثلا گور حسین یا علی را نابود کند.
اساسا اگر قرار بود همه به عقاید هم احترام بگذارند نیازی به آزادی بیان و دموکراسی نبود.
در کشور ما ایران آزادی سخن گفتن علیه عقاید مذهبی نه تنها امروز و در این سی و چند سال وجود ندارد بلکه پیش از این هم وجود نداشته و شاید در آینده نزدیک هم به وجود نیاید اما خوشبختانه تکنولوژی این اجازه را می دهد که اگر در دنیای واقعی مذهبیون یا بهتر است بگویم اسلامیون به جرم دست کشیدن از اسلام یا نوشتن و سخن گفتن علیه اسلام کسی را محکوم می کنند جایی برای بیان دیدگاه ها باشد.
به امید ایرانی آزاد و آباد و به دور از خرافات.