۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

چرا هیچگاه به اصلاح طلبان اعتماد نمی کنم؟


می خواستم مقدمه بنویسم ولی ترجیح دادم در چند خط پاسخ پرسشی را که در عنوان پست مطرح کردم را بدهم.
چیزی که سبب شد من تصمیم بگیرم این چند خط را بنویسم سخنانی بود که اصلاح طلبان جمهوری اسلامی از تحریم انتخابات مجلس اسلامیشان (متاسفم از اینکه نام مجلس را روی مکانی می گذارم که بیشتر به سیرک شباهت دارد) گفتند.
نخست با افتخار می گویم که تا به حال در هیچ انتصاباتی در جمهوری اسلامی شرکت نکرده ام و شرکت هم نخواهم کرد.
اما می روم به سراغ اصل مطلب.
اصلاح طلبان و هواداران و رفقایشان در بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا تا پیش از این کسانی را که در این انتصابات مضحک حکومتی شرکت نمی کردند انسانهایی بی تفاوت به سرنوشت سرزمین خود معرفی می کردند و حتی گاهی برچسبهای دیگری هم می زدند که از آنها می گذریم و درباره شان بحث نمی کنیم اما امروز خودشان دم از تحریم می زنند.
چنین تغییر مواضعی را در موارد دیگر هم می بینیم مانند شبکه های ماهواره ای که تنها زمانی استفاده از آن درست شد که این جماعت هم شبکه دار شدند یا خودشان شبکه های خبری را به تسخیر خود در آوردند یا فیلترینگ اینترنت تنها زمانی بد شد که سایتهای این جماعت فیلتر شد.
من از کسانی که هرچیزی را تنها زمانی خوب و مجاز می دانند که به سودشان باشد بدم می آید و هیچگاه هم به اندازه سر سوزنی به چنین موجوداتی اعتماد نمی کنم.البته تعجبی ندارد. اینها همگی از دم از تاجزاده (که خاطرخواهان بسیاری دارد) و خاتمی گرفته تا سایرین پیروان کسی هستند که زیر درخت سیب در پاریس سخنانی گفت و ساده دلانی که آخوند جماعت را نمی شناختند آن سخنان را باور کردند در تهران به آن ساده دلان گفت خدعه کردم (با لهجه خود خمینی بخوانید).

پاینده ایران. به امید ایرانی آزاد و آباد و به امید آگاهی ایرانی

۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه

کشورهای اسلامزده به این سادگی ها دموکراتیک نمی شوند


نخست باید این نکته را بگویم که من با واژه هایی مانند کشورهای اسلامی یا جهان اسلام و این دست واژه ها میانه خوبی ندارم زیرا از دید من کشور اسلامی وجود ندارد بلکه کشورهایی وجود دارند که بیشتر مردمشان به دلایلی مسلمان هستند و من به این کشورها کشورهای اسلامزده می گویم زیرا اسلام به جز عربستان سعودی برای هیچ کشوری دستاوردی جز جنایت و توحش و زن ستیزی و انسان ستیزی و آزادی ستیزی نداشته است.
اگر در میان کشورهای اسلامزده ترکیه را کنار بگذاریم که حداقل هنوز حاج رجب نخست وزیر نتوانسته یا نخواسته آن را دوباره تبدیل به دارالخلافه اسلام کند در سایر سرزمین های اسلامزده که میهن عزیز خودمان ایران را هم شامل می شود کشور آزاد و دموکراتیکی نمی بینیم. تازه همان دموکراسی موجود در ترکیه نتیجه مشت آهنین و چکمه های بزرگردی به نام کمال آتاترک است که دست کثیف دین فروشان را با قدرت هرچه تمامتر از صحنه سیاست قطع کرد و شاید اگر محمد رضا شاه فقید هم کمی دوراندیشی سیاسی داشت و به جای آنکه آخوندها را هر روز بیشتر وارد صحنه سیاسی کند از بزرگترین دستاورد سیاسی پدرش یعنی قطع دست دینکاران از حکومت استفاده بهینه می کرد امروز ایران هم یک حکومت نسبتا دموکراتیک داشت هرچند که تاریخ را با اما و اگر نمی نویسند.
به راستی چرا اینگونه است؟ این دین و مکتب در گوهر وجودی خود چه چیز دارد که باعث می شود در هر جامعه ای که وجود دارد آزادی و دموکراسی در آن جامعه به بدترین و وحشتناک ترین شکل ممکن سرکوب شود و هر از گاهی هم که نسیمی ملایم یا حتی ضعیف از مدرنیته دمیده می شود طوفانی سهمگین از اسلامگرایی و تحجر جایگزینش می شود؟
در پاسخ به این پرسش من به تفاوت بسیار مهم در تاریخ اسلام با سایر ادیان پر هوادار دنیا می بینم و آن این است که اسلام بر خلاف مسیحیت و یهود و زرتشتی گری و بهائیت و سایر ادیان یگانه دینی است که پیامبر آن (این واژه پیامبر جزو بزرگترین دروغ هاست) حکومت کرده و دستگاه و قوانین حکومتی در کتابش گذاشته.
درست است که کشیش های مسیحی یا موبدان زرتشتی و سایر دین فروشان هم مستقیم یا غیر مستقیم در دوره هایی از تاریخ حکومت کرده اند ولی نه زرتشت و نه مسیح شخصا دستگاه حکومتی نداشته اند.
زمانیکه پایه گزار دین در زمان زنده بودنش دستگاه حکومتی داشته باشد و قوانین آن دین را در دستگاه خود پیاده کرده باشد این برای نسلهای آینده پیرو آن دین تبدیل به یک سنت شده است و کارهایی که آن پیامبر و پایه گزار انجام داده تبدیل به بخشی از سنت می شود که اجرا کردنش نه تنها ایرادی ندارد بلکه در ذهن پیروان آن دین بسیار هم پسندیده است.
به عنوان نمونه زمانیکه آن پیامبر و پایه گزار قانون گذاشته باشد که مرتد را باید کشت یک مسلمان امروز هم به سادگی با استناد به این حکم می تواند کسی را که بر طبق اصل آزادی عقیده هر زمانی از هر عقیده ای دست بکشد را به قتل برساند یا زمانیکه او گروه هایی را برای ترور مخالفین خود فرستاده باشد یک مسلمان امروز هم این حق را برای خود قائل است و یا هنگامی که آن پیامبر احکامی مانند شلاق زدن و قطع دست و پا و برده داری را در حکومتش داشته باشد امروز هم یک مسلمان با استناد به آن به سادگی چنین توحش هایی را می تواند پیاده کند.
حال راه حل این معضل که کشور ما هم با آن درگیر است چیست؟
راه حل این معضل یک چیز است و آن روشنگری در برابر اسلام است که باید همزمان با مبارزه سیاسی با قدرت و نیروی هرچه تمامتر باشد و حتی لحظه ای نباید از آن غافل شد. این روشنگری شاید به گمان برخی افراد امروز در ظاهر نتیجه ای نداشته باشد اما برای آینده سرزمین ما ایران بسیار مهم و حیاتی است.
حتی اگر مبارزه سیاسی در برخی زمانها انجام نشد از روشنگری به هیچ عنوان نباید غافل شد.
بدون روشنگری حتی اگر به دموکراسی هم برسیم پایدار نخواهد بود و بازهم دین فروشان می توانند با فریب دادن توده نا آگاه مردم کار را که همانا تحمیق و عقب ماندگی برای پر ماندن جیب و کلفت شدن گردن خودشان و نزدیکانشان است انجام دهند.


به امید ایرانی آزاد و آباد و به امید آگاهی ایرانی. پاینده ایران