۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

سوم شهریور - سقوط رضا شاه و تاثیرات آن


سوم شهریور ماه هفتادمین سالروز ورود نیروهای نظامی انگلیس و روسیه به خاک ایران و اشغال ایران و تبعید رضا شاه است. ورودی که تنها بهانه اش ارتباط ایران و آلمان هیتلری بود در حالیکه به گفته همگان تنها تعدادی کارشناس آلمانی در ایران بودند و رضا شاه هم با اخطار متفقین چون می دانست که طبیعتا قدرت مقابله نظامی با آنها را ندارد آنها را سریعا از ایران خارج کرد ولی این دو استعمارگر پیر چون هدف اصلیشان اشغال نظامی ایران و فرستادن اسلحه از جنوب ایران توسط انگلیس برای شوروی برای مقابله با آلمان بود به ایران از دو سو حمله نظامی کردند و البته به مانند همیشه خیانتکاران داخلی هم در این اشغال نظامی نقش عمده ای ایفا کردند. در این زمینه دو کتاب دادگاه و افسران ما از بزرگمرد مبارزه با خرافات و در عین مورخ بزرگ سرزمینمان احمد کسروی بسیار خواندنی و روشنگر است.
اما تاثیرات سقوط رضا شاه از قدرت چه چیزهایی بودند و این تاثیرات تا چه حد مثبت و تا چه حد منفی بودند؟ در این زمینه هم البته همان دو کتاب زنده یاد احمد کسروی نکات جالبی را یادآور می شود اما من دیدگاه شخصی خود را می نویسم.
مخالفین رضا شاه ادعا می کنند که با سقوط رضا شاه و به قدرت رسیدن محمد رضا شاه جوان تا حدی آزادی سیاسی در کشور به وجود آمد اما این هم میهنان عزیز نمی گویند که قیمت این آزادی سیاسی به زعم آنها چه بود؟
قیمت آن بازگشت اسلام سیاسی و قدرت گرفتن دوباره آخوندها در ایران بود. تا روزی که این بزرگمرد در قدرت بود در کنار همه خدمات مادی خود یک کار یا بهتر است بگویم چند کار اجتماعی بزرگ در راستای هرچه کوتاه تر کردن دست آخوند از صحنه اجتماعی ایران انجام داده بود.
 از پایه گزاری آموزش نوین در ایران و جلوگیری از شستشوی مغزی کودکان توسط آخوندها و ارتقای چشمگیر سطح حقوق اجتماعی زنان که با حق تحصیل و بالا بردن سن ازدواج آغاز و به ممنوع کردن چادر و روبنده و در عین حال امنیت اجتماعی زنان و ورودشان به جامعه ختم شد. کار مهم دیگر رضا شاه در صحنه اجتماعی ممنوع کردن این عزاداری های احمقانه شیعیان که چیزی جز آبروریزی برای ایران و ایرانی ندارد بود.
همچنین رضا شاه آخوندهایی را که مرتب می خواستند احکام شرعی را در حکومت داری پیاده کنند مانند ابوالقاسم کاشانی که بعدا ابتدا دوست دکتر مصدق و سپس دشمن او شد را تبعید کرده بود و قدرت نفوذ این افراد در جامعه بسیار کم شده بود و در کنار آن رضا شاه شمار مسجدها را نیز بسیار کم کرد و این امر هم در کم کردن نفوذ دستگاه آخوندیسم شیعه بسیار موثر بود.
حال با سقوط رضا شاه چه اتفاقی می افتد؟
آخوندهای تبعید شده دوباره بازمی گردند و منبرها تبدیل به صحنه فتوا دادن این مفتخواران می شود. چادر و روبنده که جز بدبختی و نکبت برای زن ایرانی چیزی نداشته و ندارد و نخواهد داشت دوباره بازمی گردد و در کنار فضای جامعه برای زن نا امن می شود تا دوباره به پستوی خانه فرستاده شود و سرانجام یکی از بدترین تاثیرات آن ورود تروریسم اسلامی به جامعه ایران توسط گروه تروریستی فدائیان اسلام است که در مدت بسیار محدود قربانیان زیادی می گیرد که می توان از نخست وزیران ترور شده یعنی منصور و هژیر و رزم آرا و از روشنفکر بزرگ جامعه ایران احمد کسروی در لیست افراد ترور شده توسط این گروه تروریستی نام برد.
حال قضاوت با ماست که تاریخ را بی تعصب و حب و بغض بخوانیم و مرور کنیم و ببینیم سقوط این مرد تاثیرات مثبتش بیشتر بوده یا تاثیرات منفی اش؟

به امید ایرانی آزاد و آباد و به امید آگاهی ایرانی

۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

سه 28 مرداد - سه واقعه تاریخی



28 مرداد 1332

این روزها به مانند روند حدود سی ساله گذشته بسیاری مشغول  28 مرداد 1332 هستند و معمولا هم به جای بحث منطقی در این زمینه که قاعدتا باید به تاریخ سپرده شده باشد و در بستر تاریخ به سادگی پیرامونش تبادل نظر شود دعوا و دشنام انجام می شود. زمانی که واقعه ای (خوب یا بد از دید هر شخص) در نزد یک ملت به تاریخ پیوسته باشد بحث پیرامون آن در یک فضای منطقی و به دور از احساسات و حب و بغض انجام می شود و هر شخصی آزادانه دیدگاه و برداشت خودش را بیان می کند ولی متاسفانه فسیل های سیاسی چنین اجازه ای را نمی دهند و مرتب با سمپاشی هایی که در فضای سیاسی جامعه ایرانی می کنند تعصب و حب و بغض را باز تولید می کنند. ای کاش این ویژگی تنها در انحصار فسیل هایی بود که این آش حکومت اسلامی را برای ایران و ایرانی پختند. با کمال تاسف ما جوانان هم گرفتار این تعصب های احمقانه شده ایم و دو تن با عقاید متفاوت در یک زمینه نمی توانیم بدون دعوا و توهین و دشنام باهم به مانند دو انسان متمدن تبادل نظر کنیم و همه ما معتقدیم که سخن درست تنها از دهان ما خارج می شود و جمله درست تنها با قلم ما نوشته می شود.
من وارد بحث مستقیم درباره سقوط دولت زنده یاد دکتر محمد مصدق و روابط محمد رضا شاه با مصدق و سایر این قضایا نمی شوم و این موضوع به این دلیل است که متاسفانه با تلاش جمهوری اسلامی و رسانه های فارسی زبان غیر ایرانی و متاسفانه برخی از ایرانیان نا آگاه و متعصب این موضوع هنوز به تاریخ نپیوسته و پس از حدود شصت سال هنوز لایه کلفتی از تعصب روی آن نقش بسته و تلاش جمهوری اسلامی و این رسانه ها هم یک دلیل بیشتر ندارد و آن چیزی جز تفرقه انداختن میان مخالفان جمهوری اسلامی نیست زیرا آنها به خوبی فهمیده اند که متاسفانه ما مخالفان جمهوری اسلامی نمی توانیم هم با یکدیگر در زمینه یا زمینه هایی اختلاف نظر داشته باشیم و هم با هم در برابر جمهوری اسلامی همبسته و متحد باشیم پس تلاش می کنند از هر بستری برای بیشتر کردن این تفرقه استفاده کنند. امیدوارم روزی در آینده نزدیک این تعصب از بین برود و بتوان با احترام به یکدیگر بدون درگیری در این زمینه آزادانه و منطقی بحث کرد.


28 مرداد 1357

اما یکی از دو واقعه خونباری که متاسفانه به دلیل همین تعصب و اهمیت بیش از حد دادن به 28 مرداد 32 هر سال و همیشه در سایه قرار می گیرد و تنها اشاراتی کوچک به آن می شود به 28 مرداد 1357 مربوط می شود یعنی درست حدود شش ماه پیش از روی کار آمدن حکومت آخوندی.
در شبی از شبهای تابستان در شهر آبادان حدود چهارصد هم میهن ما فارغ از همه داستانهای آن روزگار در سینما رکس در حال تماشای فیلم بودند که جنایتکاران و سرداران اسلام ناب محمدی دست به یکی دیگر از جنایات خود زدند و با نهایت شقاوت و سنگدلی به مانند پیشوایان جنایتکار دین و آیینشان برای به قدرت رساندن خود چهارصد انسان را زنده زنده در آتش سوزاندند و متاسفانه حکومت محمد رضا شاه و در راس همه مزدور بزرگ و نخست وزیر وقت جعفر شریف امامی به جای برخورد با عاملان این جنایت که با تحقیقات مستند زنده یاد دکتر محمد رضا عاملی تهرانی کاملا مشخص بودند در این زمینه سکوت کردند و این سکوت سبب خشمگینی خانواده های داغدیده و همچنین پیوستن مردم آبادان و به ویژه کارگران پالایشگاه نفت آبادان به این انقلاب نکبت بار شد.
همین تحقیقات دکتر عاملی تهرانی سبب اعدام این مرد بزرگ و میهن پرست شد.
در کتاب پشت پرده انقلاب - اعترافات حسین بروجردی که به کوشش دکتر بهرام چوبینه گردآوری شده حسین بروجردی کاملا این ماجرای آتش زدن سینما رکس را با جزئیات شرح می دهد. همینطور خانم شیدا نبوی نیز تحقیقی بسیار خواندنی با نام فاجعه سینما رکس آبادان دارند که بسیار در این زمینه روشنگر است.
لازم است در اینجا به نویسنده و کارگردان و بازیگر خوب و متعهد سرزمینمان آقای پرویز صیاد نیز اشاره بکنم که در نخستین سالهای حکومت آخوندی نمایشنامه ای مستند با نام ((محاکمه سینما رکس آبادان)) را روی صحنه برد و کمک بسیاری به فراموش نشدن این جنایت هولناک کرد.


28 مرداد 1358

سومین 28 مرداد تاریخی در سرزمین ما ایران یادآور جنایتی علیه هم میهنان عزیز و مظلوم کرد ماست که با فرمان جهاد خمینی علیه آنها دهها تن از این هم میهنان به قتل رسیدند. خمینی برای انجام این جنایات در این منطقه دست پرورده خود که از نظر مشکلات روانی با خمینی برابری می کرد یعنی صادق خلخالی به مناطق کردنشین و این بیمار روانی با شقاوت تمام در دادگاه های چند دقیقه ای حکم اعدام صادر می کرد.

به راستی انقلابی که پایه اش با این جنایات گذاشته شده باشد آخر و عاقبتی بهتر از این نخواهد داشت.
بر خلاف تبلیغاتی که می کنند که این انقلاب از مسیر خود منحرف شده و از این دست سخنان بی پایه این جنایات و سایر جنایات از نخستین روز نشان می دهد که هیچ انحرافی در مسیر این انقلاب نکبت بار نبوده و هنوز ادامه همان مسیر سیاه و جنایت بار است.

به امید ایرانی آزاد و آباد و به امید آگاهی ایرانی