۱۳۹۱ فروردین ۷, دوشنبه

ملی شدن نفت - افسانه یا واقعیت؟


در فرهنگ جوامع شرقی افسانه ها و اسطوره ها جایگاه ویژه ای دارند و بسیار هم زیبا هستند. این افسانه ها گاهی نقششان در فرم دهی به فرهنگ جوامعی مانند ایران حتی بیش از وقایع مستند تاریخی است و جزو زیبایی های این فرهنگ ها از جمله فرهنگ ایران به حساب می آیند اما این افسانه سازی ها در کنار همه زیبایی ها و تاثیرات خوب یک گرفتاری نیز به وجود می آورند و آن هم آمیخته شدن آنها با تاریخ است که سبب می شود تاریخ آنگونه که باید دیده و خوانده نشود و شخصیت های تاریخی سپید و سیاه شوند و وقایع تاریخی نیز با همان افسانه سازی ها پیوند بخورد و شخصیت های تاریخی به جای آنکه افرادی خاکستری با نقاط سپید و سیاه باشند تبدیل به دیو و فرشته شوند.
وجود فرهنگ افسانه سازی و اسطوره سازی به خودی خود برای تاریخ زیان بار است ولی از آن بدتر این است که این افسانه سازی در تاریخ معاصر یک کشور باشد.
در بیست و نهمین روز از اسفند ماه هر سال بسیاری از ایرانیان روزی را به مناسبت سالروز ملی شدن صنعت نفت گرامی می دارند و پیرامون آن افسانه ها می گویند و تازه بر سر اینکه نقش فلانی بیشتر بود یا نقش دیگری با یکدیگر بحث می کنند.
آیا یک بار از خود پرسیده ایم که ملی شدن یک صنعت چه معنایی دارد؟ آیا تنها با تصویب یک لایجه در پارلمان و بستن شیر نفت و بیرون کردن بیگانگان نفت ملی می شود؟
حقیقتی که باید گفته شود این است که نفت هیچگاه ملی نشد بلکه تنها یک لایحه در پارلمان تصویب شد و بیگانگان بیرون رانده شدند و دولت ایران هم در دادگاه لاهه پیروز شد. اینها برای ملی شدن صنعتی مانند نفت لازم بود اما کافی نبود. ملی شدن نفت دانش و تکنولوژی مورد نیاز این صنعت را نیز به همراه نفوذ سیاسی جهت فروش این کالای گرانبها نیاز داشت تا پایه ای ترین نشانه یک صنعت ملی یعنی داشتن درآمد از این صنعت را داشته باشیم نه اینکه نفوذ سیاسی انگلیس سبب شود تا هیچ یک از متحدان بیشمارش به خود اجازه خرید نفت از ایران را ندهند و اقتصاد کشور به وضعی فاجعه بار تبدیل گردد.
واقعیتی که امروز پس از گذشت بیش از شش دهه از آن روزها بر بسیاری آشکار است (حتی اگر بر زبان نیاورند) این است که کشور ایران در آن زمان از هیچ بعدی توانایی ملی کردن صنعت نفت را نداشت و از آن سو با رد پیشنهادهای انگلیس و آمریکا و بانک جهانی بهترین فرصت را برای یک گام بسیار بلند در افزایش حقوق خود در صنعت نفت  از دست داد.
یک سیاستمدار واقعی که واقعیات دنیای سیاست را می شناخت از تصویب آن لایحه در پارلمان و همینطور رای دادگاه لاهه برای چانه زنی سیاسی بهترین استفاده ممکن را می کرد. البته در این میان فضای به شدت قطبی جامعه نیز تاثیر زیادی داشت.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

7 فروردین 2571

۱۳۹۱ فروردین ۵, شنبه

بی بی سی و بزرگان تاریخ ایران


به تازگی شبکه بی بی سی پارسی یک نظرسنجی ترتیب داد که در آن از بینندگان خود خواست که از میان شش شخصیتی که خود به اصطلاح کارشناسان بی بی سی (افرادی مانند مسعود بهنود) آنها را از دل تاریخ ایران برگزیده بودند به یکی رای دهند.
چنین نظرسنجی کمیکی متاسفانه تنها به خورد جوامعی مانند ایران داده می شود.
 شورایی که این شش تن را برگزیده دقیقا همان کاری را با تاریخ می کند که شورای نگهبان در جمهوری اسلامی با پدیده ای به نام انتخابات می کند.
نکته دیگر این است که در هیچ نظرسنجی در زمینه تاریخ اینگونه با شلختگی عمل نمی شود و اینچنین آشی پخته نمی شود که یک سر آن زرتشت و کوروش بزرگ باشد و سر دیگرش دکتر مصدق و از آن سو به فردوسی بزرگ و پورسینا و حافظ پیوند بخورد.
برای چنین کارهایی دوره های مختلف تاریخ و زمینه های مختلف از هم جدا می شوند تا نظرسنجی اندکی اعتبار داشته باشد. این نظرسنجی در واقع به مانند این است که دو چیزی را که هیچ شباهتی به هم ندارند بخواهیم باهم مقایسه کنیم. مگر مصدق با حافظ یا زرتشت رشته کاریشان یکی بوده که باهم مقایسه شوند یا مگر پورسینا و کوروش بزرگ شباهتی به هم دارند که باهم قیاس شوند؟
چه کسی می تواند بگوید هریک از شخصیت های دوره پس از اسلام این نظرسنجی به جز فردوسی بزرگ تاثیری بیش از داریوش بزرگ و یا شاپور ساسانی در تمدن ایران و تمدن بشری داشته؟
چه کسی می تواند بگوید که یکی از این شخصیت ها به اندازه آریوبرزن و بوتاب و بابک و یعقوب لیث و جلال الدین خوارزمشاه و نادرشاه و رضا شاه در راه میهن فداکاری کرده؟
 آریوبرزن و خواهرش بوتاب حتی در شرایطی که همه ایرانیان تسلیم شده بودند و پادشاه آن زمان (داریوش سوم) فرار کرده بود با سپاه کوچکشان در برابر اسکندر از جنگ در راه میهن دست نکشیدند آن هم زمانیکه اسکندر به آریوبرزن پیشنهاد پادشاهی ایران را داد. همین راه را صدها سال پس از آریوبرزن جلال الدین خوارزمشاه می رود و تا واپسین نفس ها در برابر چنگیز مغول و سپاهیان خونخوارش می ایستد و حتی خانواده خود را نیز برای نگهداری از گزند مغول ها به دریا می اندازد. از آن سو نیز در تاریخ ایران ابرمردی به نام بابک بیست و دو سال در برابر تازیان مهاجم به میهنش می جنگد و حتی زمانیکه با خیانت یک ایرانی دیگر دستگیر می شود و دستانش بریده می شوند خون دستانش را بر چهره اش می زند تا معتصم عباسی گمان نکند که از ترس او رنگ رخسارش زرد شده یا یعقوب لیث که سال ها با تازیان مهاجم جنگید و سیستان و شماری دیگر از استان های ایران را از تازیان بازپس گرفت و یک حکومت ایرانی را پایه گزاری کرد و همینطور نقش غیر قابل انکاری که در ماندگاری زبان پارسی داشت زیرا او نخستین کسی بود که پس از بیش دو سده از یورش تازیان زبان پارسی را دوباره به عنوان زبان رسمی معرفی کرد.
از این سو نیز در تاریخ ایران دو بزرگمرد هستند که امروز روز وجود کشوری به نام ایران در این پهنه جغرافیایی و با این وسعت دستاورد فداکاری ها و عملکرد این دو ابرمرد بوده و هست و این دو تن نادرشاه بزرگ و رضا شاه بزرگ هستند که در کنار این دستاورد بی مانند برای ایران خدمات غیر قابل انکار دیگری نیز در کارنامه خود دارند.
در عرصه ادبیات نیز عملکرد این به اصطلاح شورای کارشناسی بی بی سی دست کمی ندارد.
بارزترین نمونه این گاف ها در این نظرسنجی این است که تنها کسانی که در سراسر تاریخ ایران (تا پیش از دوران کنونی و ظهور دکتر آرامش دوستدار) یعنی رازی (که در کنار اندیشه های فلسفی کاشف الکل نیز بوده) و خیام (که سال خورشیدی را نیز با کمترین خظای ممکن محاسبه کرده) در لیست این به اصطلاح کارشناسان جایی ندارند.

این آش شوله قلمکاری است که بی بی سی پخته و نمی دانم که آیا بازهم هدفی پشتش است یا تنها یک حماقت ساده است ولی حداقل انتظاری که از یک ایرانی آگاه می رود این است که به آن اندازه تاریخ خود را بشناسد که درک کند چنین نظرسنجی تنها توهین به شعور او و بزرگان تاریخ سرزمینش است. یاد سخن اندیشمند بزرگ سرزمینمان احمد کسروی افتادم که گفت :((بیچاره مردمی که تاریخ ندانند و بدبخت مردمی که تاریخ خود را ندانند)).

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

5 فروردین 2571

۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

نوروز در سروده های پروین اعتصامی و هما میرفشار


در آستانه نوروز باستانی 2571 هخامنشی بد ندیدم که از دو بانوی بزرگ  و معاصر شعر سرزمینمان سروده هایی در باب نوروز و سال نو بگذارم. امیدوارم دوستان خوششان بیاید.

پروین اعتصامی

تو پنداری، ز فروردین و خرداد / بباغ و راغ، بد پیغام آور
برخسار و بتن، مشاطه کردار / عروسان چمن را بست زیور
گرفت از پای، بند سرو و شمشاد / سترد از چهره، گرد بید و عرعر
ز گوهر ریزی ابر بهاری / بسیط خاک شد پر لؤلؤ تر
مبارکباد گویان، در فکندند / درختان را بتارگ، سبز چادر
نماند اندر چمن یک شاخ، کانرا / نپوشاندند رنگین حله در بر
ز بس بشکفت گوناگون شکوفه / هوا گردید مشکین و معطر
بسی شد، بر فراز شاخساران / زمرد، همسر یاقوت احمر
بتن پوشید گل، استبرق سرخ / بسر بنهاد نرگس، افسر زر
بهاری لعبتان، آراسته چهر / بکردار پریرویان کشمر
چمن، با سوسن و ریحان منقش / زمین، چون صحف انگلیون مصور
در اوج آسمان، خورشید رخشان /گهی پیدا و دیگر گه مضمر
فلک، از پست رائیها مبرا / جهان، ز الوده کاریها مطهر


هما میر افشار


آمد از سرفصل زیبای بهار / نوبهاران خنده زد بر سبزه زار
عید نوروزی رسید از آسمان / از سفر آمد پرستو نغمه خوان
باز شد چشم بنفشه بر بهار / زرد و نیلی در کنار چشمه سار
بخت اگر خواب است بیدارش کنید / عاشقانه باز دیدارش کنید
آمده نوروز در ایران زمین / خاک ما شد رشک فردوس برین
بوی نارنج و ترنج و عطر بید / می توان از تربت حافظ شنید
باز شد چشم بهاران بر خزر / شد صدف ها خانه در و گهر
دشت ارژن بازهم بیدار شد / از شقایق دامنش گلنار شد
قاصدک آمد که مهمان آمده / بوی نرگس های ایران آمده
خاک من ای قبله گاه عاشقان / نوبهارانت همیشه جاودان
رودهایت پر خروش و بی قرار / کوه هایت سربلند و استوار
بندبند ما همه از خاک توست / تار و پود ما ز خاک پاک توست
هموطن آمد دوباره نوبهار / شد سراسر خاک ایران لاله زار
شد فلک از باد نوروزی جوان / باز کرده چتری از گل ارغوان
آسمان برداشت زیر ابروی عشق / پر شده دنیا ز عطر و بوی عشق
بخت اگر خواب است بیدارش کنید / عاشقانه باز دیدارش کنید
نوبهاران خنده زد بر کوهسار / پونه زاران شد کنار چشمه سار
قطره شبنم ز برگ گل چکید / شانه زد باد بهاران زلف بید
دامن ایران ز گل سرشار شد / ای عزیزان موقع دیدار شد
بعد از این هر روز بهتر روز ما / جاودانه تا ابد نوروز ما
خون پاک عاشقی در جان ماست / ریشه این عشق در ایران ماست
هموطن نوروز تو پیروز باد / ای وطن هر روز تو نوروز باد

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

29 اسفند 2570

۱۳۹۰ اسفند ۲۸, یکشنبه

نوروز 2571 پیشاپیش خجسته باد






دو روز تا نوروز باستانی و رخت بر بستن سال 2570 هخامنشی و آغاز سال 2571 مانده است.
نوروز که بی گمان ایرانی ترین جشن ماست یادواره پادشاهی جمشید شهریار پیشدادی ایران است. یادواره ای که برای ماندگاریش نیاکان ما حتی خون دادند تا نوروز و فرهنگ این سرزمین پاک ماندگار باشد.
هر اتفاقی که افتاده باشد و یا بیفتد نوروز باید جشن گرفته شود. جشن گرفتن هر ساله نوروز یک نه بزرگ به فرهنگ تازیان و نمایندگان این فرهنگ در این خاک پاک است.
پایه گزار این جمهوری پر برکت هم به مانند پایه گزاران فرهنگ تازی در این سرزمین از هر بهانه ای استفاده می کرد که نوروز جشن گرفته نشود. یک سال مردن فلان عرب از خاندان بنی هاشم بهانه بود و سال دیگر بهانه ای دیگر تا به خیال خود نوروز از بین برود اما نوروز از بین رفتنی نیست همانگونه که مهرگان و تیرگان و چهارشنبه سوری و جشن سده از بین رفتنی نیستند.
حتی این تازیان حاکم و سایر کسانی که با فرهنگ و تاریخ این مرز و بوم دشمنی دیرینه دارند هم هیچگاه خود را در جایگاهی ندیده اند که در برابر نوروز بایستند. اگر تازیانی مانند مطهری و مشکینی و سایرین گاهی جفتک هایی انداختند به سرعت سر جایشان نشانده شده اند زیرا نوروز شوخی بردار نبوده و نیست و نخواهد بود.

به بهانه نوروز باستانی چند بیت از شاهنامه سپهبد سخن و پدر فرهنگ ایران زمین فردوسی بزرگ در باب نوروز می نویسم. این چند بیت بخشی از داستان پادشاهی جمشید است و اگر علاقه داشتید می توانید از شاهنامه به گونه کامل آن را بخوانید. امیدوارم لذت ببرید:



به فرّ کیانی یکی تخت ساخت / چه مایه بر و گوهر اندر نشناخت

که چون خواستی، دیو برداشتی / ز هامون به گردون برافراشتی

چو خورشید تابان، میان هوا / نشسته بر او شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بر تخت او / از آن بر شده فرّ بخت او

به جمشید بر، گوهر افشاندند / مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو، هرمز فرودین / برآسوده از رنج، تن، دل ز کین

به نوروز نو، شاه گیتی فروز / بر آن تخت بنشست فیروز روز

بزرگان به شادی بیاراستند / می و رود و رامشگران خواستند

چنین جشن فرخ از آن روز گار / بماند از آن خسروان یادگار

به امید روزی که شاهنامه فردوسی - شناسنامه ایران و ایرانی در هر خانه ای باشد و خوانده باشد و به جای تازینامه بر سر سفره نوروز گذاشته شود.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

28 اسفند 2570

۱۳۹۰ اسفند ۲۶, جمعه

نمی دانستم تازیان این اندازه جاذبه دارند برای برخی کاربران!


یکی دو روز پیش من پستی نوشتم و پیشنهادی را به گردانندگان سایت آزادگی دادم که مبدا تاریخ را به جای فرار محمد از مکه به مدینه به آغاز پادشاهی کوروش تغییر دهند و چند تن از دوستان خوبم در این سایت نیز با حمایت از این پیشنهاد لینکهایی همسو را در سایت گذاشتند. گردانندگان سایت پاسخشان همانگونه که پیش بینی می کردم منفی بود اما نکته جالب و البته غم انگیز واکنش شماری از کاربران بود که خودشان را ایران دوست و مخالف اسلام نیز می دانند.
اتهام زنی ها انجام شد و من و دوستانم متهم به باندبازی هم شدیم آن هم برای کاری که به هیچ عنوان ماهیت و هدف سیاسی پشتش نبود و تنها یک کار بنیادین فرهنگی بود و هست.
ایدئولوژی سیاسی متاسفانه برخی را به جایی کشانده که ترجیح می دهند هویتشان زیر نام تازیان باشد ولی تن به یک آغاز ملی برای تاریخ خود ندهند.
 البته دیدگاه این جماعت برای شخص من چندان مهم نیست چون من به درستی این کار و این راه اعتقاد دارم.
اما به راستی این جماعت تضادهای فکری بی مانندی دارند. 24 ساعته در بالاترین و آزادگی و سایر سایت ها از پادشاه و شاهزاده و اینچنین واژگانی ابراز تنفر می کنند و با یک آغاز ملی که یادواره کوروش بزرگ و هخامنشیان است مخالفت می کنند و من پیشنهاد دهنده را به باد اتهام می گیرند و ترجیح می دهند زیر همان تاریخ تازیان باشند اما با همان تنفر نوروز و آیین های کهن ایرانی که پادشاهان بزرگ تاریخ ایران در پایه گزاری و یا احیای آنها بیشترین نقش را داشته اند جشن می گیرند. کدام را باور کنیم؟ این تضاد فکری کوچکی نیست اما از آن جالب نا آگاهی خودشان به این تضاد فکری است.
از دو حال خارج نیست.
یا آگاهانه است که این جماعت یعنی افتخار می کنند که آغاز تاریخشان فرار رهبر همان دزدان عربی باشد که در سرزمینشان فجیع ترین جنایات را کرده اند و نیاکانشان در بازارهای برده و کنیز فروشی مدینه به دست مولای متقیان به فروش رسیده اند. این چیزی نیست جز معامله شرف با ایدئولوژی سیاسی.
یا نا آگاهانه که به مانند فردی هستند که سالها هر روز به او تجاوز شده و او به این تجاوز آنچنان عادت کرده که اگر کسی بخواهد او را از زیر این تجاوز بیرون بکشد با او برخورد خواهد کرد.
قرنها  به ما تجاوز فرهنگی شده. برخی این را می دانند و در برابر ادامه آن می ایستند و برخی نمی دانند و از همه بدتر بخشی هستند که می دانند ولی ایدئولوژی سیاسی خود را بر موضوعات ملی و فرهنگی ترجیح می دهند.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

26 اسفند 2570

۱۳۹۰ اسفند ۲۴, چهارشنبه

درخواستی از مدیریت سایت آزادگی


به جشن ملی و باستانی نوروز یادگار پادشاهی جمشید نزدیک می شویم.
نوروز بی گمان ملی ترین و ایرانی ترین جشن در فرهنگ کهن این سرزمین است اما متاسفانه اسلامیون در طول قرنها چیزهایی را که هیچ سنخیتی با این جشن ایرانی ندارد به آن افزوده اند و این مایه ننگ برای هر ایرانی میهن پرست است.
نخستین گام اسلامیون در این راه تبدیل هفت شین به هفت سین بود که البته این راهی بود که قرنها پیش ایرانیان میهن دوست که زیر یوغ تازیان قرار داشتند برای جلوگیری از نابودی جشن نوروز به کار گرفتند و استفاده از هفت سین تا حد زیادی هم مورد پذیرش است و نمی توان به آن ایرادی گرفت.
پس از آن کتاب به اصطلاح مقدس مسلمانان که هیچ سنخیت و ارتباطی با ایران و ایرانی و جشن نوروز نداشت وارد هفت سین شد و این موضوع کاملا توهین به فرهنگ کهن ایران است که کتابی به زبان بیگانه بر سر سفره نوروز قرار داشته باشد و از آن بدتر اینکه آن کتاب برای کسانی باشد که بیشترین و وحشیانه ترین جنایات را در این سرزمین کرده اند. سفره نوروز جای شاهنامه ابر مرد تاریخ ایران فردوسی بزرگ و رباعیات خردمند بزرگ عمر خیام و دیوان حافظ است نه کتابی که به زبان بیگانه است و هیچ سنخیتی با فرهنگ زیبای ایرانی ندارد.
یکی دیگر از چیزهایی که از سوی اسلامیون به این جشن ملی افزوده شد آن دعای به زبان تازی بود که نخستین بار شیخ مهدی بازرگان (مهندس تحصیلکرده فرانسه که برای بسیاری روشنفکر و سیاستمدار شریف و این دست چرندیات به حساب می آید) آن را خواند و خود او نیز از نوشته های آخوند شیخ عباس قمی آن را برداشته بود.
اما قدیمی ترین این الحاقیات اسلامی و ضد ایرانی که تنها ویژه نوروز نیست و در همه طول سال و در مدت چهارده قرن به ایران و ایرانی زورچپان شده مبدا تاریخ است. تاریخ هجری که مبدا آن فرار محمدبن عبدالله به همراه ابوبکر از مکه به مدینه است. این مبدا تاریخ توهین به سرزمینی است که حداقل دو برابر اسلام تاریخ دارد و در طول تاریخ خود به آن اندازه مناسبت های ملی دارد که بتواند از آنها به عنوان مبدا تاریخ استفاده کند. ما ابرمردی به نام کوروش را در تاریخ داریم که یازده قرن پیش از آنکه اسلامی وجود داشته باشد حقوق بشر را به گواهی اکثریت مطلق مورخان پایه گزاری کرده و بهترین مبدا هم برای تاریخ ما آغاز حکومت این ابرمرد و آغاز حکومت هخامنشی است.
بیش از سه دهه پیش بود که به کوشش و با تلاش شماری از میهن پرستان مانند زنده یاد دکتر شجاع الدین شفا مبدا تاریخ ایران از فرار محمد به آغاز حکومت هخامنشی تغییر کرد اما مدتی بعد با به قدرت رسیدن یک تازی به تمام معنا به نام جعفر شریف امامی و فریاد وا اسلامایی که او آن را به نمایندگی از آخوندها سر می داد دوباره مبدا تاریخ همان فرار محمد شد و متاسفانه پادشاه درگذشته ایران محمدرضا شاه پهلوی نیز که در همه امور دخالت می کرد و با رضایت خود او تاریخ هخامنشی مورد استفاده قرار گرفته بود در این یک مورد دخالتی نکرد.

به عنوان یک ایرانی میهن پرست از مدیریت سایت آزادگی می خواهم که این عزیزان نیز به جای همرنگ جماعت بودن در یک توهین ناخودآگاه به ایران و ایرانی با استفاده از این تاریخ تازی از تاریخ هخامنشی استفاده کنند.

پیشاپیش نوروز باستانی بر همه ایرانیان میهن پرست خجسته باد.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

24 اسفند 2570

۱۳۹۰ اسفند ۱۹, جمعه

بزرگ مردی از دیار مازندران

به مناسبت 24 اسفند زادروز رضا شاه پهلوی

در تاریخ 14 قرن اخیر سرزمین ما که با یورش تازیان آغاز می شود و با یورش های مغولان و ترکان ادامه می یابد ایرانیان میهن پرست کم نبوده اند اما متاسفانه کسانی کم بوده اند که دستاوردهای ماندگار داشته اند. حتی ابرقهرمانانی مانند بابک و مازیار و جلال الدین خوارزمشاه با همه ایستادگی خود در برابر بیگانگان و شمشیر زدن در راه میهن متاسفانه به هیچ دستاوردی نرسیدند. تنها کسانی که در این چهارده قرن به دستاوردهای ماندگار رسیدند نخست فردوسی بزرگ و یعقوب لیث بودند که در راه نگهداری از زبان پارسی کوشیدند و پس از این دو به نادرشاه افشار و رضا شاه پهلوی می رسیم که بزرگترین و ماندگارترین دستاوردشان نگهداری از این آب و خاک بود هرچند که بخش مهمی از این دستاورد نادرشاه بزرگ با بی لیاقتی قاجارها تقدیم روس ها شد اما بازهم اگر آن را با اواخر حکومت صفویه مقایسه کنیم به ارزش کار این مرد پی می بریم.
یکی از نقاط تاریک تاریخ معاصر ایران  از فتح تهران به دست ستارخان و باقرخان و دلاوران آذرآبادگان تا به قدرت رسیدن رضا شاه است. در بررسی تاریخ و به ویژه تاریخ معاصر خیلی کم به این دوره پرداخته می شود و دلایلش هنوز برای من مشخص نیست که دوره ای که به این میزان اهمیت بالایی داشته چرا کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
با پیروزی مشروطه خواهان که البته حمایت و همکاری بخشی از آخوندها را نیز همراه داشت روشنفکران و افرادی که تا حدی اندیشه مدرن تری داشتند گمان کردند که به آرزوها و آرمانهای خود رسیدند اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
تقریبا همزمان با انقلاب مشروطه قراردادی میان دو استعمارگر پیر یعنی روسیه و انگلیس بسته شد که ایران را به دو منطقه نفوذ میان خود تقسیم کردند و هر کدام به ویژه در مناطق مرزی مزدوران خود را تقویت می کردند تا بخش هایی از خاک ایران را جدا کنند. این ماجرا تا جایی پیش رفت که حتی شمار اندک مامورانی که از سوی دولت مرکزی به برخی مناطق فرستاده می شدند دستگیر و حتی گاهی کشته می شدند و نمایندگان مجلس نیز با نفوذ و تایید روس ها و انگلیس ها انتخاب می شدند و وضعیت سیاسی ایران نیز هیچگاه به یک ثبات حداقلی هم نرسید به طوری که از امضای فرمان مشروطیت تا کودتای سوم اسفند یعنی دوران حدودا پانزده ساله 28 دولت در ایران روی کار آمدند یعنی یک هرج و مرج واقعی و محمد تقی بهار در تاریخ احزاب سیاسی خود کاملا به این نکته اشاره می کند. این دولت ها متاسفانه حتی به پایه ای ترین خواست های بنیانگزاران فکری مشروطه هم اندکی نزدیک نشدند. در مسئله حکومت مرکزی که یک حکومت مرکزی نیرومند لازمه یک کشور مدرن بود وضعیت ایران پس از مشروطه بهتر از پیش نشد که هیچ بدتر هم شد و در هر گوشه گروهی با حمایت روس ها و انگلیسی ها برای جدا کردن بخشی از ایران می کوشیدند و از آن سو نه عدالتخانه تاسیس شده بود و نه یک نظام آموزشی بدون آخوند که علوم مدرن را به فرزندان این آب و خاک بیاموزد به وجود آمد. مشکلات حقوقی مردم هنوز در مساجد و به دست آخوندها حل می شد و مکتبخانه های آخوندی به جای مدارس کار می کردند.
این چند خط شرایط پیش از به قدرت رسیدن رضا خان میرپنج بود که برخی آن را به عنوان یک دموکراسی معرفی می کنند که رضا شاه آن را نابود کرد.
درباره به قدرت رسیدن رضا شاه نقطه نظرات متعددی وجود دارد. برخی به قدرت رسیدن و به پادشاهی رسیدن او را کاملا برنامه انگلیسی ها می دانند. لورن وزیر مختار انگلیس در آن زمان کاملا این موضوع را رد می کند و تحقیقات دکتر کاتوزیان نیز این را تایید می کند اما مستندات دیگری نیز وجود دارد که حاکی از نقش انگلیسی ها در این ماجراست.در این موضوع نیز مانند بسیاری از موضوعات تاریخی به ویژه در تاریخ معاصر اختلافاتی وجود دارد و ایرادی هم ندارد و در همه دنیا چنین اختلافاتی درباره برخی وقایه تاریخی وجود دارد. البته دیدگاه خود من اینگونه است که انگلیسی ها از رضا شاه برای به قدرت رسیدن حمایت کردند اما هدفشان این کارهای رضا شاه برای ایران نبود بلکه تنها می خواستند که بیشتر جلوی نفوذ روس ها را بگیرند و حتی هیچگاه نمی خواستند که رضا شاه احمد شاه قاجار را خلع ید کند.
در هر حال به قدرت رسیدن رضا شاه برابر بود با استارت مدرن شدن کشور ایران. یک نظام آموزشی بدون آخوند و یک دستگاه قضایی بدون آخوند و اساسا کوتاه کردن دست آخوند از قدرت سیاسی که آرزوی بنیانگزاران فکری مشروطه به ویژه میرزا فتحعلی آخوندزاده نیز بود و رضا شاه در تاریخ معاصر ایران تنها شخصیت سیاسی است که پس از به قدرت رسیدن حتی ذره ای به آخوندها میدان نداد و به همین دلیل نیز تنفری که دستگاه آخوندیسم شیعه در هر شکل و با هر لباسی از رضا شاه دارد بیش از هر شخصیت دیگر است (البته او پیش از به قدرت رسیدن با آخوندها نشست و برخاست داشت تا حمایت آنان را جلب کند و در نوشته ای که به بی اخلاقی سیاسی سیاسیون ایرانی پرداختم به این موضوع نیز اشاره کردم).
رضا شاه کسی بود که بستری فراهم کرد تا بسیاری از پایه های مدرنیته در ایران گذاشته شود. زمانیکه دکتر حسابی نزد او رفت و برای تاسیس دانشگاه از او بودجه خواست در شرایطی که خزانه ملی کاملا خالی بود به هر شکل بودجه مورد نیاز را به دست دکتر حسابی داد یا زمانیکه نخستین گروه دانشجویانی ایرانی که شیخ مهدی بازرگان (!) و شیخ یدالله سحابی (!) نیز در میان آنان بودند برای تحصیل به فرانسه فرستاد مشکلات اقتصادی فشار زیادی به کشور وارد می کرد (در سفرنامه مازندران اشاراتی به این مشکلات شده است) یا تاسیس بانک و همینطور گرفتن امتیاز چاپ اسکناس از انگلیسی ها و یا در زمینه های اجتماعی تحصیل دختران و تلاش برای رساندن زنان ایرانی به بخشی از حقوقشان که اوج آن در ممنوع کردن چادر و روبند بود.
با همه این نقاط درخشان در کارنامه این ابرمرد به مانند هر شخصیتی نقاط سیاهی نیز وجود دارد. رضا شاه بزرگ هیچگاه ادعای دموکرات بودن نداشت و بدون تعارف یک دیکتاتور بود و در این دیکتاتوری او در کنار سرکوب درست آخوندها روشنفکران و میهن پرستانی نیز سرکوب شدند که می توان به علی دشتی - ملک الشعرای بهار - عارف قزوینی و میرزاده عشقی و چند تن دیگر اشاره کرد که رضا شاه آنها را سرکوب کرد. روشنفکرانی که برخی از آنها انسانهای بسیار میهن پرستی بودند و همینطور رضا شاه با برخی از سیاسیونی که به او بسیار کمک کرده بودند پس از مدتی دچار اختلاف شد و آنها را حتی برخی از آنان را به زندان انداخت که می توان به محمدعلی فروغی - تیمور تاش - داور و حتی یار دیرینش در مبارزه با جدایی طلبان یعنی تیمسار زاهدی اشاره کرد.
در هر حال مهم نیست که از این مرد خوشمان بیاید یا نه و چه لقبی به او بدهیم. او را قولدور و مزدور و پالانی بنامیم یا کبیر و فقید و بزرگ. مهم این است که بخشی از ساده ترین مسائل زندگی مان را مدیون این بزرگ مرد هستیم. حتی لباسی را که تنمان می کنیم و شناسنامه ای را که در دست داریم او به درستی به زور به ما داده تا به مانند هر انسان مدرنی حداقل هویت داشته باشیم.

در پایان لینک دو سفرنامه رضا شاه و همینطور چند مقاله و فایل صوتی و گفتگو درباره او قرار می دهم.

سفرنامه خوزستان

سفرنامه مازندران

بررسی اتهام وابستگی به انگلیس و دموکرات نبودن رضا شاه - زنده یاد رضا فاضلی

کارنامه 16 سال سلطنت رضا شاه و عکس العمل توده ایها - زنده یاد رضا فاضلی

آرزوهای رضا شاه و اندیشه راست دموکرات - الاهه بقراط

رضا شاه قهرمان انقلاب مشروطه است - دکتر ماشاالله آجودانی

حکومت رضا شاه و دست انگلیسی ها - دکتر علی میرفطروس

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

19 اسفند 2570

۱۳۹۰ اسفند ۱۴, یکشنبه

اسلامیست ها و سیاست دو مرحله ای در برابر رای دادن خاتمی


انتصابات حکومتی نهمین طویله اسلامی انجام شد و تا جایی که می دانیم و از پیش هم قابل پیش بینی بود به ویژه در شهرهای بزرگ ایران استقبال چندانی از آن نشد.
در این انتخابات اصلاحاتچی های اسلامی و جریاناتی که نام مضحک و احمقانه ملی مذهبی را یدک می کشند نیز که تا انتخابات پیش از این رای ندادن را بزرگترین اشتباه و خیانت می دانستند با کنار رفتن صد در صدی خود از دستگاه حاکمه این جمهوری پر برکت فریاد تحریم زدند.
اما با همه این تحریم گسترده خبری که دیروز در صدر اخبار قرار گرفت رای دادن روباه خندان سید محمد خاتمی در این انتصابات بود و جالب تر از آن واکنشی بود که اسلامیست های مخالف خامنه ای به این خبر نشان دادند.
در مرحله نخست این واکنش ها این خبر به طور کلی تکذیب شد و هرکسی هم که این خبر را در شبکه های اجتماعی لینک می کرد مزدور خوانده می شد و خبر نیز خبر پخش شده از سوی خبرگزاری های دولتی معرفی می شد ولی با گذشت زمان و مشخص شدن درست بودن خبر فاز تازه ای از این واکنش ها را شاهد بودیم که مرا سخت به یاد موضع علی شیره ای در برابر فاش شدن دزدی سه هزار میلیاردی انداخت.:))
مقاله ها و تحلیل هایی که از سوی این اسلامیون منتشر می شد یک محتوا داشت و آن این بود که انقدر این ماجرای رای دادن خاتمی را کش ندهید یا اینکه اصلا مهم نیست (انگار عمه خودشان بود که تا دیروز مجیزگوی همین روباه خندان بود) که فلانی رای داده و هدف از این مقاله ها و تحلیل های دوزاری تنها یک چیز بود و هست و آن این است که هرچه زودتر این خبر در زیر آوار اخبار دفن شود و آبروی اسلامیست ها بیش از این ریخته نشود و به قول آن مثل معروف کثافت کاری زیر فرش گذاشته شود و متاسفانه برخی افراد سکولار نیز گول این فریب را خورده اند و آنها تبدیل به بلندگوی اسلامیست ها در این ماجرا شده اند.
اصلا نباید این فریب را خورد و خوشبختانه تا به حال نیز اینگونه بوده و حسابی این خبر کشششش داده شده.:))))))

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

14 اسفند 2570