۱۳۹۱ مرداد ۴, چهارشنبه

ویژگی هایی که سبب یگانگی دوره درخشان پهلوی شد






چهارم و پنجم مرداد ماه سالروز درگذشت دو پادشاه ایران دوست و ایران ساز پهلوی رضا شاه بزرگ و محمدرضا شاه فقید است. چهارم مرداد شصت و هشتمین سالروز درگذشت رضا شاه بزرگ و پنجم مرداد نیز سی و دومین سالروز درگذشت محمدرضا شاه فقید است. میهن پرستانی که به ایران و ایرانی جان تازه ای بخشیدند.
ایرانی که پهلوی ها تحویل گرفتند با ایرانی که پس از نزدیک به شش دهه تحویل دادند تفاوت های فاحشی داشت. تفاوت هایی که حتی برخی از ایرانیان که دوران پیش از پهلوی را دیده بودند باورشان نمی شد.
می توان گفت دوره پهلوی ها جرقه ای بود در ژرفای 1400 سال نکبت و سیاهی پس از یورش تازیان. اگر در دوره پیش از اسلام امپراطوری هخامنشیان را به عنوان درخشان ترین و پرافتخارترین دوره ایران زمین معرفی کنیم بی گمان در دوران پس از اسلام نیز دوره پهلوی اینچنین ویژگی دارد و حکومت پهلوی به مانند تنفسی کوتاه مدت در سیاهی مطلق تاریخ اسلام زده ایران بوده و اینکه چرا این تنفس کوتاه مدت به تنفسی همیشگی تبدیل نشد دلایل مختلف داخلی و خارجی دارد.
 اما چه چیزی دوره پهلوی از حکومت های پیش و پس از خود در تاریخ 1400 ساله ایران متمایز می سازد؟
پاسخ به این پرسش را باید در خود تاریخ ایران جست و من چند مورد بسیار مهم را در این زمینه مورد توجه قرار می دهم.

1 - در 14 قرن اخیر روی هم کمتر از یک قرن حکومت های ایرانی بر سر قدرت مرکزی بودند و همه ایران زیر یک حکومت ایرانی بوده. در بیشتر زمانها تازیان وحشی و ترکان مهاجم در راس قدرت بودند و در دوره هایی هم که اصلا سرزمینی به نام ایران با یک حکومت مرکزی وجود نداشته بلکه حکومت های محلی در نقاط مختلف ایران بودند و در واقع ایران زمین یک ماهیت ملوک الطوایفی پیدا کرده. دقیقا همان اتفاقی که پیش از به قدرت رسیدن رضا شاه بزرگ در ایران افتاده بود و هر کسی در گوشه ای از ایران برای خود حکومتی به راه انداخته بود و البته مزدوری بیگانگان را می کرد و داعیه استقلال داشت.
پهلوی ها به قدرت رسیدند و این بساط را پایان دادند و یک حکومت مرکزی نیرومند در ایران به وجود آمد که لازمه یک  جامعه مدرن بود و به دنبال آن نهادهای مدرنی که برای اداره یک جامعه لازم بود نیز به وجود آمد و یا اگر وجود داشت از دست مفتخواران عمامه به سر بیرون آمد.

2 - از سوی دیگر به قدرت رسیدن پهلوی ها به گونه ای دیگر نیز سبب ورق خوردن برگی تازه در تاریخ ایران شد.
با به قدرت رسیدن آنها موضوعی به نام هویت ملی در ایران مورد توجه گرفت و اصولا ناسیونالیسم پهلوی ها با تکیه بر هویت ملی بود. موضوعی که در هیچ دوره دیگری در تاریخ 1400 ساله اخیر بدان توجه نشد. از توجه و گرامیداشت بزرگان ادبیات ایران به ویژه فردوسی بزرگ تا توجه ویژه به تاریخ ملی ایران زمین و گرامیداشت ابرمرد تاریخ کوروش بزرگ در واقع بزرگترین تبلور گرایش به هویت ملی از سوی پهلوی ها بود.
البته اینجا لازم به ذکر است که برخی افراد چه آن زمان و چه امروز اصولا علاقه  و گرایشی به هویت ملی نداشتند و یا بهتر است بگویم برخی به سودشان نبود که به این موضوع اهمیت بدهند (هر چند که امروز برخی از همانها داعیه هویت ملی در دست گرفته اند) و برخی دیگر نیز اساسا خرد و شعور لازم برای درک و گرایش به هویت ملی را نداشتند و ندارند و با برچسب های مختلفی مانند خاک پرستی و باستان گرایی و این دست مزخرفات با این موضوع برخورد می کردند و می کنند.
آن توجه به هویت ملی امروز تاثیرش را نشان می دهد و جامعه ایران برای مقابله با ایدئولوژی اسلامی حاکم هویت ملی را پر رنگ می کند و بی گمان اگر آن گرایش و تبلیغ و پشتیبانی از هویت ملی در دوره پهلوی نبود امروز نیز اثری از آن وجود نمی داشت کما اینکه متاسفانه در 1300 سال پیش از پهلوی ها وجود نداشت.

3 - تفاوت دیگر حکومت پهلوی با حکومت های دیگر این 14 قرن نکبت بار و همچنین مخالفین متحجر و عقب مانده خود در تاثیری بود که به قدرت رسیدن آنها در زندگی زن ایرانی گذاشت. زن ایرانی که تا پیش از پهلوی ها در پستوی خانه ها عمر خود را می گذراند با به قدرت رسیدن آنها روز به روز بیشتر پای به عرصه اجتماعی می گذاشت و جامعه به مرور از حالت تک جنسیتی خارج شد.
راهی که با حق تحصیل زنان از سوی رضا شاه بزرگ آغاز شد و سبب شد زنان به مدارج بالای اجتماعی نیز برسند.

4 - اعتبار جهانی ایران و ایرانی در دوره پهلوی پدیده ای بی مانند بود. اعتباری که نشات گرفته از قدرت سیاسی و اقتصادی ایران در صحنه جهانی و به ویژه در میان کشورهای منطقه بود و سبب شده بود که ایرانیان جزو معدود مردمان جهان بودند که برای سفر به اکثریت مطلق کشورهای اروپایی و آمریکا نیازی به ویزا نداشتند و پاسپورت ایرانی و هویت ایرانی صاحب اعتبار بود.

5 - اقتصاد ایران در دوره پهلوی و به ویژه در دو دهه پایانی آن شکوفایی بی مانندی داشت که سبب شد سطح رفاه اجتماعی مردم ایران در مدت زمان کوتاهی بالا رود. کارگر ایرانی دیگر مجبور نبود فرزندش را نیز به کارگری وادار کند و می توانست با استفاده طرح های کم نظیر انقلاب سفید زندگی نسبتا مرفهی داشته باشد و فرزندش را نیز به مدرسه و دانشگاه بفرستد.


حال نکته تاسف آور این است که ایران سازان پهلوی در میان همه حاکمان 14 قرن اخیر بیشترین دشمن را دارند و در واقع جماعت پهلوی ستیزی که مستقیم یا غیر مستقیم از دستاوردهای آن پدر و پسر سود برده اند و یک بار نیز با حماقت تاریخی خود ایران را به خاک سیاه نشانده اند هنوز هم دشمن درجه یک خود را همان میهن پرستان می دانند.

نکته جالب دیگر این است که مخالفان پهلوی ها اندیشه ها و عملکرد در پنج مورد بالا بسیار مایه ننگ است. به عنوان نمونه چپ ها و اسلامی ها از هر جنسی که باشند اساسا با هویت ملی رابطه ای نداشته و ندارند و آن به اصطلاح ملیون هم اصلا هویت ملی هیچگاه جایی در اندیشه و عملکردشان نداشته و تنها امروزه با گرایش جامعه به سوی هویت ملی آنها نیز کمی در این زمینه مانور می دهند و در به قدرت رساندن یکی از دشمنان هویت ملی یعنی دستگاه آخوندیسم شیعه نقش داشته اند (هر اندازه هم امروز ماله کشی کنند این نقش از بین نخواهد رفت) یا نمونه دیگر موضوع زنان است که مخالفان حکومت پهلوی از جایی با خمینی رابطه برقرار کردند (بر خلاف دروغهایی که درباره نشناختن خمینی و دزدیده شدن انقلابشان می گویند) که خمینی و سایر مفتخواران به حق رای زنان اعتراض داشتند و یا اینکه در قانون انتخاباتی که مصدق آن را در زمان نخست وزیری خویش اعلام کرد زنان در کنار دیوانگان و قاتلین از حق رای محروم بودند.
در یک جمله باید گفت که پهلوی ها ایراد زیاد داشتند و ایده آل نیز نبودند ولی از همه افراد و گروه های مخالفشان بهتر و میهن پرست تر بودند و تاریخ نیز این را نشان داد.

یاد این دو میهن پرست درگذشته و همه میهن پرستان تاریخ ایران زمین گرامی و راهشان پر رهرو باد.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی.

4 مرداد 2571

۱۳۹۱ تیر ۲۹, پنجشنبه

جمهوری اسلامی و هنر اپوزیسیون سازی


یکی از کارهای اتحاد جماهیر شوروی این بود که با موتورهای خبری خود افرادی از درون خود را به عنوان مخالف معرفی می کرد و پس از مدتی آنها را به میان دشمنان خود می فرستاد تا آن افراد در جهت اهدافش گام بردارند. حال این دشمنان می توانستند دنیای غرب باشند یا حتی مخالفین داخلی که در بیرون از مرزها اقامت داشتند.
جمهوری پربرکت نیز با الگوبرداری از آن ایده تقریبا از دوران رفسنجانی و به ویژه در دوران سید خندان محمد خاتمی این کار را آغاز کرد و آن را گسترش داد. پروسه ساخته شدن و معرفی شدن این افراد معمولا نزدیک به هم بود. آن فرد ابتدا از سوی دستگاه تبلیغاتی به عنوان ضد انقلاب معرفی می شد و گاهی مدتی را در زندان به سر می برد و حتی هر از گاهی اخباری پیرامون او از درون زندان می رسید و پس از مدتی هم به مانند مارکو پولو یکباره سر از برون مرز در می آورد و در حالیکه شمار زیادی از هم میهنان ما در کمپ های پناهندگی ماه ها و سالها منتظر پذیرفته شدنشان در یک کشور بودند آن فرد به دلیل تبلیغاتی که از سالها پیش پشت سرش بود به یکباره سر از لندن و پاریس و واشنگتن و نیویورک درمی آورد و خیلی زود هم در فلان مرکز تحقیقاتی یا فلان دانشگاه معتبر کارش را آغاز می کرد و برخی نیز روزنامه نگار می شدند و نوشته هایشان در سایت های ایرانی منتشر می شد.
 امروز روز نیز همین روند همچنان ادامه دارد و این روزها این روند بسیار آشکارتر انجام می شود و این مخالفین خود ساخته آنچنان هر زمان که اراده می کنند (یا بهتر است بگویم به آنها دستور می رسد) به سادگی از درون زندان حمهوری اسلامی نامه می نویسند یا به سادگی فیلم می سازند و با صدای آمریکا و بی بی سی گفتگو می کنند که هر فردی که این جمهوری پربرکت را بشناسد و به خرد و اندیشه خود رجوع کند به کمدی بودن و ساختگی بودن این ماجراها پی می برد. البته دیگه این ماجرا خیلی تابلو شده و احتمال دارد همین روزها جمهوری پربرکت برای رد گم کنی هم شده کمی دوباره آنها را در نقش زندانی معترض و نامه نویس قرار دهد.
اما نکته تاسف بار این نیست که جمهوری اسلامی مزدوران خود را به عنوان اپوزیسیون به میان مخالفین خود می فرستد و در واقع آنها را مخالف جا می زند بلکه تاسف بار این است که برخی از آن مخالفین با وجود آنکه سالهاست این بازی جمهوری پربرکت را می بینند بازهم هربار به این پسمانده ها و مزدوران این حکومت اعتماد می کنند و درس نمی گیرند و توده جامعه ایران هم متاسفانه همیشه آلت دست و بازیچه این مزدوران و پسمانده ها و در واقع خود جمهوری پربرکت شده و هر بار با پشتیبانی از گروهی از این مزدوران بیشتر و بیشتر دچار یاس و نا امیدی شده و این دقیقا چیزی بوده که جمهوری اسلامی می خواسته یعنی نا امیدی و بی تفاوتی جامعه.
این روزها نیز با جرقه هایی از مقاومت های پراکنده و اعتراضات پراکنده به وضعیت اقتصادی دوباره روباه بزرگ سید محمد خاتمی وارد میدان شده. فارغ از اینکه جامعه ایران تا چه میزان از خاتمی حمایت کند این حرکت خاتمی یعنی اینکه جمهوری اسلامی هنوز روی نا آگاهی یا حماقت جامعه در حمایت از پسمانده های خودش حساب باز می کند و این درواقع به گونه ای توهین به جامعه ایران است.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی.

29 تیر 2571

۱۳۹۱ تیر ۲۷, سه‌شنبه

ایران امروز نیازمند کسانی است که مهمترین اولویتشان ایران است


یکی از ملزومات مبارزه هدفمند با حکومت های توتالیتری مانند جمهوری پربرکت حاکم بر ایران  داشتن همبستگی و یک تشکیلات متحد برای مبارزه است تا از نفاق میان مخالفان جلوگیری شود یا حداقل تا حد زیادی از آن کاسته شود و تا زمانیکه چنین تشکیلاتی وجود نداشته باشد امکان سقوط اینچنین حکومت هایی بسیار کم است.
اما چرا اینگونه است و اپوزیسیون جمهوری پربرکت نمی توانند با همبستگی با یکدیگر به آنجا برسند که صاحب چنین تشکیلاتی شوند؟
به زبان ساده می توان گفت دلیل این عدم موفقیت در یک جمله خلاصه می شود و آن تفاوت در اولویت هاست.
این تفاوت در اولویت سبب می شود تا افراد و گروه های مختلف هدف یکسانی از مبارزه نداشته باشند.
گروهی که پهلوی ستیزان هستند هنوز پس از سی و چهار سال از سقوط حکومت پهلوی در توهمات خود به سر می برند و اولویتشان ضربه زدن به حکومت پهلوی است و هر روز راست و دروغ را به هم پیوند می دهند تا در راه این هدف به زعم خود مقدس گام بردارند.
گروه دیگر هدفشان شکل و فرم حکومت آینده ایران است و می خواهند همه به آنها اطمینان دهند که ایران آینده آن فرم حکومتی را خواهد داشت که مد نظر آنهاست. سلطنت طلبان دو آتشه و بیشتر جمهوریخواهان جزو این طیف هستند و جالب آن است که بخش بزرگی از این جمهوریخواهان هنوز نمی دانند چگونه جمهوری مد نظرشان است.
گروه دیگر هدفشان حفظ جمهوری پربرکت فعلی و یا به زعم خودشان نگهداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی است و مشکلشان با حاکمان فعلی به خطر انداختن جمهوری پربرکت و انقلابشان است. البته بخش دیگری از دغدغه های این گروه  به خطر افتادن دینشان به دلیل عملکرد حاکمان است.
اما مهمترین گروه کسانی هستند که مهمترین دغدغه و هدفشان تنها و تنها ایران است. نه خیلی درد به خطر افتادن دین و اسلام دارند و نه خیلی از امروز جوش این را می زنند که شکل و فرم حکومت در فردا چگونه باشد. سرزمین مادری ما ایران در شرایط فعلی نیازمند اینچنین افرادی است که متاسفانه درصدشان نسبت به سایر گروه ها در این دسته بندی کمتر است یا حداقل اینگونه افراد کمتر خود را نشان می دهند و مطرح می کنند و این کارشان بسیار اشتباه است.
لازم است که در واقع این نیروها هرچه زودتر با یکدیگر همراه و متحد شوند تا هم یک تشکل ملی و منسجم در برابر جمهوری پربرکت به وجود آید و هم سبب نفاق کمتر در میان مخالفین شود.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

27 تیر 2571

۱۳۹۱ تیر ۱۷, شنبه

به یاد دلیر مردان نیروی هوایی ارتش ایران


تاریخ 18 تیر ماه یادآور دو قیام بزرگ بر علیه این جمهوری پربرکت است. قیامهایی که هرکدام به وحشیانه ترین و خونین ترین گونه ممکن و همینطور با خیانت گروهی از میهن فروشان سرکوب شدند.
هر سال در سالروز 18 تیر همه افراد و گروه ها در حد و توان خود به قیام دانشجویان می پردازند که چگونه اسلامیون با خیانت روباه مکار خاتمی دانشجویان را قلع و قمع کردند و فریاد یا حسین و یا زهرا یا هر عرب بی همه چیز دیگری می زدند و دانشجویان را می کشتند.
اما چیزی که کمتر به آن پرداخته شود قیام دلیر مردان نیروی هوایی ارتش در 18 تیر 59 است که آن هم به خونین ترین و وحشیانه ترین شکل سرکوب شد و بی گمان نماد این قیام ملی سرتیپ خلبان آیت محققی است.



هنوز دو سال از روی کار آمدن آخوندها و سایر خیانت پیشگان به ایران و ایرانی نگذشته بود که افسران میهن پرست نیروی هوایی ارتش ایران که فرماندهان و دوستانشان نخستین قربانیان این توحش روی کار آمده بودند تصمیم به قیام علیه این دسگاه خلافت اسلامی گرفتند.
جمهوری اسلامی روی این قیام نام کودتای نوژه را گذاشته است زیرا پادگان شاهرخی همدان که قرار بود میهن پرستان ارتش ایران کارشان از آنجا آغاز کنند و پس از آن مراکز حکومتی را ابتدا بمباران و سپس تسخیر کنند جمهوری اسلامی به پادگان نوژه تغییر داده بود و این هم از آنجا بود که سرهنگ خلبان محمد نوژه در سرکوب و بمباران کردستان شرکت داشت و کشته شده بود.
روز 20 تیر ماه رئیس جمهور برگزیده خمینی ابوالحسن بنی صدر با چهره ای شاد و خندان در کنار سرهنگ خلبان جواد فکوری در برابر دوربین تلویزیون ظاهر شد و با شادی بسیار از کشف کودتایی به دست ارتشیان که به قصد براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی بود سخن گفت (حالا این آشغال امروز مخالف جمهوری اسلامی شده).
بی گمان این میهن پرستان می دانستند که در صورت کشف این قیام چه سرنوشتی در انتظارشان خواهد بود ولی میهن پرستی آنها بیش از آن بود که به خاطر ترس دست از میهن بکشند.
البته زنده یاد دکتر شاپور بختیار نیز در جریان این حرکت ملی بودند و حتی برخی گمانه زنی ها درباره چگونگی لو رفتن این حرکت حکایت از این دارد که فردی خیانتکار در دفتر او این کار را کرده است. گروه های خیانتکار دیگر مانند مجاهدین و توده ای ها نیز هر کدام اعتبار کشف این ماجرا را برای خود می دانستند و حتی این اواخر یکی از تئوریسین های اصلاح طلبان یعنی سعید حجاریان که از طراحان وزارت اطلاعات بوده نیز اعتبار این کار را برای خود می دانسته.
از روز 29 تیر ماه محاکمه های چند دقیقه ای و اعدام این میهن پرستان آغاز شد و در مدت نزدیک به دو ماه 121 تن از این میهن پرستان زیر نظر ری شهری اعدام شدند.
اسلامیون و همراهانشان حتی به شهریار نور فرزند سرهنگ خلبان امیر هوشنگ نور نیز رحم نکردند و او را برای اینکه پدرش را پیدا نکرده بودند اعدام کردند.
اگر در محاکمات روزهای نخست این انقلاب نکبت بار سخنان سپهبد مهدی رحیمی در محاکمه چند دقیقه ای خود و در پاسخ به خائن بزرگ ابراهیم یزدی را اوج شهامت و میهن پرستی دلیر مردان ارتش ایران بدانیم در این محاکمه ها نیز سخنان سرتیپ خلبان آیت محققی بی گمان چیزی جز شهامت و میهن پرستی ندارد. از لینک زیر می توانید محاکمه این میهن پرست شریف را مشاهده کنید.


همینطور از اینجا نیز می توانید نام 121 تن از دلیر مردان ارتش ایران که در این ماجرا اعدام شدند را مشاهده نمایید.
یاد همه جانباختگان راه میهن گرامی و راهشان پر رهرو باد.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

17 تیر 2571

۱۳۹۱ تیر ۱۴, چهارشنبه

ائتلاف امروز بر علیه شاهزاده همان ائتلاف دیروز بر علیه محمدرضا شاه است


هیچ روزی نیست که در اینترنت گشتی بزنم و نوشته هایی بر علیه شاهزاده رضا پهلوی را نبینم. از هر گروه و دسته سیاسی چنین نوشته هایی منتشر می شود. از اسلامیست ها تا چپ ها و مصدقی ها و جالب است که موارد مطرح شده در این نوشته ها مرتب تکرار و تکرار و تکرار می شود. کمتر نوشته ای می توان در میان این دست نوشته ها دید که انتقادی مستند و منطقی در آن مطرح شده باشد اما گویا مهم اصل ائتلاف است.
گروه ها و دسته های سیاسی خواسته یا نا خواسته با یکدیگر هم پیمان شده اند تا او را لجن مال کنند و در راه ترور شخصیتش گام بردارند. راه و روشی که الگوبرداری شده از اسلامیون و توده ایها به ویژه در دو دهه پایانی حکومت پهلوی است که با استفاده از موتورهای تبلیغاتی خود حکومت پهلوی و شخص شاه و سایر دست اندرکاران حکومتی را و حتی بسیاری از آنها را که در کارنامه شان تنها و تنها گام برداشتن در راه میهن یود با دروغها و استفاده از احساسات دور از منطق جامعه ترور شخصیت می کردند. جلال آل احمد استاد بلامنازع این کار بود که بسیاری از این دروغها مانند قتل صمد بهرنگی به دست حکومت او ساخته شده بود. آنها حتی به دوستان سابق خود نیز رحم نمی کردند و به محض آنکه از گروه یا حزب جدا می شدند کار ترور شخصیت او را آغاز می کردند که بهترین نمونه های آن زنده یادان خلیل ملکی و پرویز نیکخواه بودند و امروز هم ائتلافیون حتی به همفکران سابق خود رحم نمی کنند و به محض آنکه یکی از آنها از یک یا چند حرکت رضا پهلوی دفاع کند کار ترور شخصیت او با جدیت انجام می شود. نمونه این موضوع را در یکی دو ماه گذشته درباره دکتر اسماعیل نوری علا دیدیم.
گروه های چپ دیگر مانند فدائیان و مجاهدین نیز بسیاری از اعضای نا راضی خود را به قتل می رساندند و به گردن حکومت می انداختند.
در واقع ائتلافی میان این به اصطلاح سیاسیون شکل گرفته بود که همه با هم باید تا جایی که می توانند بر علیه حکومت پهلوی عمل کنند و هیچ حد و مرز انسانی و وجدانی و اخلاقی هم در این عملکرد ائتلافی وجود نداشت و مهم نبود که بر میهن و ملت چه می آید. تنها و تنها مهم عملکرد بر ضد حکومت پهلوی بود.
امروز هم اکثریت آن جماعت هنوز در همان راه گام برمی دارند و این بار به جای حکومت پهلوی یگانه هدفشان چیزی جز تخریب شاهزاده رضا پهلوی نیست و آن ائتلاف دیروز دوباره شکل گرفته و هرچه شاهزاده بیشتر جلو می آید همبستگی ائتلافیون نیز بر ترور شخصیتی او بیشتر می شود و هرچه او فعال تر می شود بیشتر بر علیهش نوشته می شود و در تلویزیون ها سخن گفته می شود و به مانند ائتلافیون سابق هیچ حد و مرز انسانی و وجدانی و اخلاقی در این ترور شخصیت قائل نیستند.
 از پسمانده های جمهموری پربرکت تا چپ ها و کسانیکه خود را مصدقی می نامند و پشت قاب عکس این سیاستمدار به راستی بی دستاورد تاریخ معاصر سنگر می گیرند گویا همگی یک هدف بیشتر ندارند و آن در این خلاصه می شود که : ((رضا پهلوی باید زمین بخورد و لا غیر)) آن هم درست در شرایطی که او می کوشد تا یک ائتلاف و همبستگی بر علیه این جمهوری پر برکت شکل بگیرد.
مطمئنا با سابقه ای که از این جمهوری پربرکت سراغ داریم گروهی از سوی حکومت مامور هستند تا او را تخریب کنند ولی باقی افراد و گروه ها چرا در این ائتلاف همکاری می کنند؟ می توان آنها را دو بخش کرد.
بخش نخست که سنی از آنها گذشته و مغزشان در گذشته یخ زده و بسیار ایدئولوگ هستند و ریشه همه چیز را در 28 امرداد می بینند که من با افتخار این پیر و پاتال ها را فسیل های سیاسی می نامم که دستاوردشان همین انقلاب نکبت بار بوده و مغز یخ زده شان هنوز به آنها کمک نکرده که درک کنند چه بلایی را به جان ایران و ایرانی انداخته اند و هنوز بر حماقت های گذشته خود پافشاری می کنند و هنوز همان نگاه ایدئولوگ خود را دارند و همه چیز را از میهن و ملت گرفته تا فرهنگ در راه ایدئولوژی و دیدگاه خود می خواهند غافل از اینکه آنها نیز در تک تک جان های گرفته شده و زیان های رسیده به میهن و ملت در این سی و چند سال شریک هستند و سهم دارند.
بخش دوم اما فرآورده های فرهنگ مرشد و مرید پروری هستند. بسیاری مرید یک سیاستمدار زنده یا مرده یا یک برنامه ساز تلویزیون یا یک نویسنده شده اند و انسان مرید چون به مانند یک مومن دینی از خود اندیشه مستقلی ندارد اندیشه های مرشدش در ذهن او کپی پیست شده و او هم همان سخنان را به مانند طوطی تکرار می کند.
جالب این است که بسیاری از این گروه دوم که خودشان در واقع در پیله ایمان به یک فرد یا گروه گرفتار شده اند دیگران را به این موضوع متهم می کنند.


پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

14 تیر 2571