۱۳۹۱ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

پرسشی از دشمنان شاهزاده رضا پهلوی


در طول این سالها هر زمان که شاهزاده رضا پهلوی خواست گامی بردارد یا حتی مصاحبه ای انجام داد از دو سو مورد حملات بی مانندی قرار گرفت. نخست از سوی جمهوری پر برکت اسلامی که طبیعتا باید در جهت تخریب شاهزاده و دروغ پردازی درباره او گام بردارد چون هر انسان آگاهی می داند که شاهزاده چه کسی خوشش بیاید یا خوشش نیاید بیشترین پتانسیل را برای ایستادگی در برابر جمهوری پر برکت دارد پس اگر میهنمان را دوست داریم و هر باور و ایدئولوژی که داریم آن را برای پیشرفت کشور می خواهیم باید طبیعتا از این مرد سود ببریم حتی اگر با عقیده او مخالف باشیم یا به عملکرد و سخنانش انتقاد داشته باشیم.
یک ویژگی بسیار مهم شاهزاده این است که بر خلاف اکثریت مطلق کسانی که تنها ادعای دموکراسی دارند در عمل هم نشان داده که انسان کاملا دموکراتی است بدون آنکه به مانند سایرین ادعایش گوش دنیا را کر کرده باشد.
حتی این دموکرات بودن گاهی و در مواردی مورد تایید خود من نیست و من آن را درست نمی دانم ولی به هر حال این ویژگی او است.
او راه گفتگو را با هیچ فرد و گروهی نبسته و هیچ مشکلی ندارد که دست همکاری اش را به سوی هر ایرانی با هر عقیده ای مشروط بر پایبند بودن به دموکراسی و مخالفت با این رژیم دراز کند که البته در مواردی به باور من در این زمینه زیاده روی هم می کند.
شاهزاده تا به حال با رسانه ها و افرادی مصاحبه کرده که هرکسی می داند آنها به قول معروف می خواهند سر به تن او نباشد ولی او در برابر آنها می نشیند و به پرسش هایشان پاسخ می دهد.
پرسش من از کسانی است که هر بار پس از یک مصاحبه یا یک حرکت شاهزاده در برابر دوربین تلویزیون می نشینند یا به خیال خود مقاله می نویسند و همگام و همراه با جمهوری پر برکت اسلامی  او را به خیال خود لجن مال می کنند و خوشبختانه یا متاسفانه شاهزاده هم اهل صحبت کردن علیه فرد و گروه ایرانی نیست که این از سویی سبب می شود او تمرکزش روی هدف خودش باشد و البته از سوی دیگر سبب می شود این افراد و گروه ها خیال کنند سخنانشان درست بوده.
پرسش من این است که آقای عزیز / خانم محترم شما که این همه ادعای دموکرات بودن داری چرا هیچگاه با کسی مصاحبه نمی کنی که می دانی 180 درجه با شما مخالف است؟ چرا با این همه ادعا تنها با دوستان و رفقای خود مصاحبه می کنی؟
همه می توانند در برابر دوربین یکه تازی کنند اما هرکسی نمی تواند از زیر چالشی ترین گفتگوها به سلامت بیرون بیاید. این هنر نیست که مصاحبه گر هر بار تو را دکتر و استاد خطاب کند و هرچه شما می گویی تایید کند. این کار را خامنه ای هم به خوبی بلد است و بسیار هم بهتر از شما انجام می دهد.

پی نوشت :

جشن سده را به همه میهن پرستان ایرانی خجسته باد می گویم و امیدوارم روزی این جشنهای ملی ما در خاک پاک سرزمینمان برگزار شود و گرامی داشته شود.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی یکپارچه ، آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

دهم بهمن 2571

۱۳۹۱ دی ۲۶, سه‌شنبه

26 دی - روزی که وقوع فاجعه قطعی شد



بیست و ششم دی ماه سی و چهارمین سالروز خروج محمدرضا شاه پهلوی از خاک میهن و رها کردن قدرت است.
بی گمان خروج محمدرضا شاه از ایران که زیر فشار آمریکایی ها و همینطور فشار روانی ناشی از شعارهایی که بر علیه او داده می شد و یاس ناشی از بیماری سرطان بود یکی از واپسین و البته مخرب ترین ضربه ها به حکومت پهلوی بود.
البته نا گفته نماند که خروج شاه از ایران در ادامه خواندن آن متن کذایی در شنیدن صدای انقلاب بود که به توصیه زنده یاد داریوش همایون و آقای رضا قطبی (رئیس رادیو و تلویزیون که با تصمیم پخش محاکمه گلسرخی از او برای جامعه ایران یک شهید ساخت) انجام شد بود و در واقع از آنجا سلسله اشتباهات متوالی انجام شد و محمدرضا شاه بزرگترین اشتباه یک سیاستمدار را انجام داد یعنی خواست اشتباهاتش در زمان نامناسب جبران کند و این فاجعه آفرید.
ستون اصلی ارتش ایران به هر صورت (و صد البته به اشتباه) حضور شاه بود و دیدیم که با رفتن شاه جا برای خیانت امثال فردوست و قره باغی باز شد.
نخست وزیر وقت ایران زنده یاد شاپور بختیار نیز بر خلاف زنده یاد دکتر غلامحسین صدیقی شاه را تشویق به خروج از کشور کرد و در مدت کوتاهی خواست فنر جمع شده دیکتاتوری را به یکباره رها کند وحتی زندانیانی را که کار تروریستی کرده بودند و مسبب مرگ ایرانیان دیگر بودند را نیز آزاد کرد و به جای اصلاح عملکرد ساواک (که وجود آن در هر کشوری ضروری است همانگونه که در همه جای دنیا میبینیم) به کلی ساواک را تعطیل کرد و سلسله اشتباهات محمدرضا شاه را به خوبی ادامه داد.
 نا گفته نماند که محمدرضا شاه در وصیت نامه خود دلیل خروجش را جلوگیری از راه افتادن حمام خون ذکر می کند و البته ما امروز با دیدن این دریای خون از سوی اجرا کنندگان اسلام ناب محمدی است که می گوییم خروج او اشتباه بوده و مشخص نیست با ماندنش و مردن جتی چند ده تن کسانی که امروز اینچنین احمقانه با بغض و کینه از او یاد می کنند و به طمع قدرت به دنبال خمینی راه افتادند و دروغ های شاخ دار و بی مانندی درباره حکومت پهلوی گفتند و حتی ذره ای به خدمات دو پادشاه درگذشته پهلوی اشاره ای نکردند چگونه درباره محمدرضا شاه سخن می گفتند یا حتی چگونه درباره او می اندیشیدم ولی به هر حال رفتن محمدرضا شاه از ایران ضربه ای بود که غیر قابل جبران بود.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی یکپارچه ، آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

بیست و ششم دی 2571

۱۳۹۱ دی ۱۵, جمعه

نشست های اخیر در برون مرز چه پروژه هایی را دنبال می کنند؟


در چند ماه گذشته بخشی از افرادی که خود را جزو اپوزیسیون جمهوری پر برکت می دانند مشغول برگزاری و شرکت در کنفرانسهایی با نامهای مختلف و دهان پر کن و در نقاط مختلف دنیا بوده اند. از لندن تا استکهلم و واشنگتن و پراگ و بروکسل و چند نقطه دیگر دنیا.
نخست باید دو ویژگی مهم  این نشست ها و شرکت کنندگان در آن را ذکر کرد.
یک ویژگی بسیار جالب اکثر قریب به اتفاق این نشست ها که سبب می شود بر خلاف خواست برگزار کنندگان و شرکت کنندگان نتوان روی آنها نام کنفرانس را گذاشت این بوده که به جای آنکه به مانند هر کنفرانسی در هر جای دنیا دعوت عام صورت بگیرد دعوت خاص صورت گرفته یعنی افرادی خاص که مد نظر برگزار کنندگان یا بهتر است بگوییم کسانی که هزینه این کنفرانسها را می دهند بوده اند دعوت شده اند (حال مشخص نیست که بنیاد اولاف پالمه در سوئد چگونه افرادی را میشناخته که حتی بسیاری از آنها را خود ایرانیان هم نمی شناسند) و در واقع نمی توان روی نشستی که برای برگزاری آن به جای دعوت عام دعوت خاص صورت گرفته نام کنفرانس گذاشت. جالب این است که در بیشتر این به اصطلاح کنفرانسها حتی هزینه سفر و اقامت دعوت شدگان هم از سوی برگزار کنندگان پرداخت شده که در هیچ کنفرانسی اینگونه نیست.
ویژگی دیگر این نشست ها این است که به جز افرادی که شاید شمار آنها در خوش بینانه ترین حالت به اندازه انگشتان دو دست باشد سایر شرکت کنندگان اساسا در صحنه سیاسی ایران وزنه سنگینی نیستند که قرار باشد یا بتوانند تاثیر زیادی در صحنه سیاسی ایران داشته باشند (بگذریم از اینکه افرادی هم پتانسیل این تاثیرگزاری را دارند در حال حاضر تاثیر زیادی ندارند).
با توجه به مصاحبه ها و گفتگوهای انجام شده و فیلم ها و گزارش های منتشر شده از این نشست ها دو پروژه به صورت قدرتمند در این نشست ها پیش برده می شود که عبارتند از پروژه انتخابات آزاد و پروژه ملت سازی و تجزیه طلبی که به گونه مختصر و جداگانه به هر کدام از این دو پروژه می پردازم.
طبیعتا هیچ ایرانی میهن پرست و دموکراتی نمی تواند با انتخابات آزاد مخالف باشد و اساسا انتخاب نام این پروژه هم به همین دلیل و با هوشیاری کامل صورت گرفته است تا نام و ظاهر زیبای آن بتواند اصل و باطن پروژه را مخفی نگه دارد.
انتخابات آزاد چند پیش شرط بسیار اساسی دارد که بدون وجود آنها اساسا نمی توان حتی به آن فکر کرد. می توان از وجود یک حکومت ملی و دموکراتیک و داشتن یک قانون اساسی مدرن به عنوان مهمترین پیش شرط های یک انتخابات آزاد نام برد اما گروهی که این پروژه را پایه گزاری کردند و به پیش می برند با زیرکی تمام از بیان این پیش شرط ها فاصله می گیرند و تنها پیش شرط لازم برای انتخاب آزاد (از دید خودشان) را وادار کردن رژیم برای برگزاری آن معرفی می کنند.
اما نکته اساسی در این پروژه این است که این گروه تلاش می کنند پروژه انتخابات آزاد (یعنی مذاکره با جمهوری پر برکت اسلامی) را جایگزین سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی و برگزاری رفراندوم کنند و با این پروژه سالها به عمر نکبت بار این رژیم اضافه کنند و خودشان از ماندگاری دستگاه خلافت شیعه سود ببرند زیرا آمدن یک حکومت ملی به زیان آنهاست.
نکته تاسف آور این است که شاهزاده رضا پهلوی به جای استفاده از واژه رفراندوم یا همه پرسی که به خودی خود خواست سرنگونی این رژیم را به همراه دارد ترجیح می دهد از نام این پروژه یعنی انتخابات آزاد استفاده می کند و مجبور است به دنبال آن توضیح دهد که خواهان سرنگونی این رژیم است.
اما پروژه دوم بسیار خطرناکتر و ضد ایرانی تر است و شماری از کشورهای بیگانه که شامل همسایگان ایران هم می شوند بسیار روی آن سرمایه گزاری کرده اند و آن پروژه ملت سازی و فدرالیسم و سرانجام تکه پاره کردن ایران است.
بخش زیادی از زمان این نشست ها تنها صرف این می شود که شماری از تجزیه طلبان (به ویژه افرادی که خود را به دروغ نماینده هم میهنان کرد ما معرفی می کنند) بنشینند و با افسانه بافی ها و دروغهای خود از ظلم مضاعف به غیر فارس ها ( به گفته خودشان) به سبب فارس نبودنشان بگویند در حالی که ظلمی که امروز در ایران می شود به همه ملت ایران فارغ از زبانشان است.
از سوی دیگر این جماعت تجزیه طلب با ملت نامیدن هم میهنان کرد و آذری ما تلاش می کنند تا خواسته های ضد ایرانی خود را پیش ببرند و نوریزاده و امثال نوریزاده که هر روز با یکی دمخور هستند هم برایشان کف می زنند و آنها را میهن دوست معرفی می کنند. اوج این جریان پس از کنفرانس کذایی پراگ بود که شاهو حسینی و ناهید بهمنی (که گویا هر دو از اعضای یکی از آن دو حزب کرد زبان تجزیه طلب هستند) در مصاحبه های خود گفتند که اساسا ملتی به نام ملت ایران نمی شناسند که جناب مزدور چند جانبه (علیرضا نوریزاده) در برنامه نسیم شمال تلویزیون اندیشه پس از پخش این گفتگوها با دستپاچگی مشغول ماله کشی رفقای امروزین خود شدند.
واژه و مفهوم دیگری که این گروه های تجزیه طلب و ملت ساز به همراه افرادی مانند اسماعیل نوری علا مشغول جا اندازی آن به عنوان پیش شرط دموکراسی هستند فدرالیسم است و هر ایرانی آگاهی که فدرالیسم و چگونگی شکل گیری نظام های فدرال در دنیا را بداند به سادگی درک می کند فدرالیسم در ایران تفاوتی با تجزیه نخواهد داشت و همینطور فدرالیسم به هیچ وجه یک پیش شرط برای دموکراسی نیست.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی یکپارچه ، آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

پانزدهم دی 2571