سوم اسفند ماه سالروز یکی از مهمترین وقایع تاریخ معاصر ایران است که مهمترین نتیجه این واقعه (کودتا) ظهور یکی از تاثیرگزارترین شخصیت های سیاسی چند قرن اخیر سرزمینمان بود.
درباره این کودتا و نقش دولت انگلیس و همینطور میزان آن نقش و هدف دولت انگلیس هنوز هم بحث و اختلاف نظر بسیاری وجود دارد اما حتی اگر سخن دشمنان رضا شاه بزرگ را بپذیریم که انگلیسیها نقش بسیار پررنگی در این ماجرا داشتند بازهم این به خودی خود سبب محکومیت این مرد بزرگ نمی شود همانگونه که یکی از بزرگترین شخصیت های تاریخ فرانسه اگر نگوییم بزرگترین آنها) یعنی ژنرال دوگول با کمک بسیار پر رنگ نیروهای خارجی در فرانسه به قدرت رسید و همینطور بسیاری از شخصیت های تاثیرگزار و بزرگ تاریخ معاصر جهان. نکته جالب تر این است که از دید این جماعت آن انقلابی که نقش بیگانگان در آن غیر قابل انکار است چون خودشان یا مرشدان فکریشان در آن شرکت داشتند از اصل و اساس درست بوده و فقط در گام پایانی به مسیر اشتباه رفته ولی طرف مقابلشان به دلیل کمکی که از یک کشور بیگانه گرفته محکوم است اما واقعیت این است که کمک گرفتن بیگانه به خودی خود نه ارزش است نه ضد ارزش. مهمتر از همه چیز نتایج یک کار است.
نکته ای هم که اینجا لازم است به ان اشاره کنم این است که چیزهایی که من در این نوشته به آنها اشاره می کنم همگی با یک جستجوی ساده قابل رویت است و چیزی نیست که کسی خیلی برای دانستن آنها بخواهد زحمت بکشد.
ادعایی که سالهاست دشمنان رضا شاه از نخستین روز سقوط او مطرح می کنند و امروزه هم در جلوی دوربین تلویزیون یا در نوشته های خود مرتب آن را تکرار می کنند و هنوز در تلاش هستند که آن را به عنوان یک جمله پذیرفته شده جا بیندازند (و خوشبختانه موفق نشدند) این است که این واقعه و ظهور رضا خان میرپنج سبب نابودی مشروطیت شد و متاسفانه برخی افراد چنین انسانهای بی دانشی را دکتر و استاد و پژوهشگر و تاریخدان معرفی می کنند.
حال بهتر است نگاهی بیندازیم به شرایط ایران در هنگتامی که کودتای سوم اسفند رخ داد و رضا خان میرپنج هم پس از گذشت چند ماه سید ضیا را هم به درستی کنار گذاشت.
1 - در فاصله میان امضای فرمان مشروطیت به دست مظفرالدین شاه تا کودتای سوم اسفند یعنی مدت زمانی بین چهارده تا پانزده سال بیست و هشت کابینه روی کار آمدند. چنین چیزی در هر نقطه ای از جهان و در هر نقطه ای از تاریخ بشریت تنها نشان از یک چیز دارد و آن هم عدم ثبات و هرج و مرج واقعی است.
2 - از سوی دیگر به هنگام این اتفاق مجلس شورای ملی که مهمترین رکن یک نظام دموکرات و پارلمانی است اساسا وجود خارجی نداشته یعنی مجلس سوم یک سال پس از آغاز به کار به دلیل ورود نیروهای متفقین به خاک ایران تعطیل شد و بازگشایی آن نیز پس از این کودتا صورت گرفت.
3 - حدود یک سال پیش از وقوع کودتا با ورود نیروهای روسیه و انگلیس که در قرارداد 1907 خاک ایران را به دو گستره نفوذی خود تقسیم کرده بودند به خاک ایران و به انحصار گرفتن مواد غذایی و همینطور ورود بیماریهای واگیردار توسط سربازان آنها فاجعه ای انسانی در کشور ما رخ داد که از آن به عنوان قحطی بزرگ یاد می کنند (تاسف آور این است که بسیاری از ایرانیان حتی از وقوع چنین فاجعه ای در تاریخ معاصر خود خبر ندارند) که سبب مرگ هزاران ایرانی شد (حتی برخی افراد و اسناد از کشته شدن یک سوم جمعیت ایران در این فاجعه سخن می گویند).
4 - تزلزل و عدم ثبات در حکومت مرکزی سبب شده بود که از سویی در هر گوشه ایران فرد و گروهی برای خود ادعای استقلال کنند و حکومت محلی تشکیل دهند. از شیخ خزعل در خوزستان تا جنگلی ها در شمال ایران هر کدام حکومت محلی خود را تشکیل داده بودند و از سوی دیگر در نقاط دیگر ایران (به ویژه مرکز ایران) نیز اشرار و قبایل امنیت را در کشور از بین برده بودند و ایرانیان حتی نمی توانستند به یک سفر کوتاه بروند.
از مشکلات اقتصادی و خالی بودن خزانه دولت و گسترش بیماری های واگیردار و خوش گذرانی های بی حد و سفرهای اروپایی پی در پی سلاطین قاجار از جمله احمد شاه (پادشاه محبوب و به اصطلاح دموکرات پهلوی ستیزان) و سیستم قضایی آخوندی (که نخستین خواست جنبش مشروطیت دگرگونی آن بود) و سیستم آموزش مکتب خانه ای هم در اینجا چشم پوشی می کنیم.
کافی است همان چهار مولفه اصلی را که به آنها اشاره کردم (آن هم در ایران نود سال پیش) در نظر بگیریم تا درک کنیم که رضا خان میرپنج در چه شرایطی کم کم سکان هدایت سرزمین ما را در دست گرفته و آن زمان است به بزرگی این مرد و خدماتش پی می بریم و می فهمیم که مشروطه ای که به زعم پهلوی ستیزان این مرد نابودش کرده چه بوده.
متاسفانه یکی از بزرگترین خیانت هایی که طیف های مختلف فکری و سیاسی پس از وقوع قادسیه دوم (انقلاب اسلامی) در انجام آن همواره تلاش کرده اند سو استفاده و جعل تاریخ معاصر ایران در جهت منافع شخصی و ایدئولوژیک خودشان بوده تا با دروغهای خود نسل ما را از تاریخ معاصر کشور خود نا آگاه نگه دارند.
توصیه می کنم این گفتگوی پژوهشگر و مورخ گرانقدر سرزمینمان دکتر ماشاالله آجودانی را مطالعه کنید. اگر می خواهیم افرادی را دکتر و استاد و پژوهشگر و مورخ و تاریخدان خطاب کنیم نباید ارزش این واژه ها را پایین بیاوریم تا این واژه ها بر تن افرادی که هیچ سابقه کار علمی و پژوهشی در زمینه تاریخ ندارند زار نزند بلکه باید آنها را درباره بزرگانی مانند آجودانی به کار ببریم که عمر خود را روی پزوهش در تاریخ گذاشته. امیدوارم عمر ایشان دراز باشد.
پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی یکپارچه ، آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی
سوم اسفند 2571
درباره این کودتا و نقش دولت انگلیس و همینطور میزان آن نقش و هدف دولت انگلیس هنوز هم بحث و اختلاف نظر بسیاری وجود دارد اما حتی اگر سخن دشمنان رضا شاه بزرگ را بپذیریم که انگلیسیها نقش بسیار پررنگی در این ماجرا داشتند بازهم این به خودی خود سبب محکومیت این مرد بزرگ نمی شود همانگونه که یکی از بزرگترین شخصیت های تاریخ فرانسه اگر نگوییم بزرگترین آنها) یعنی ژنرال دوگول با کمک بسیار پر رنگ نیروهای خارجی در فرانسه به قدرت رسید و همینطور بسیاری از شخصیت های تاثیرگزار و بزرگ تاریخ معاصر جهان. نکته جالب تر این است که از دید این جماعت آن انقلابی که نقش بیگانگان در آن غیر قابل انکار است چون خودشان یا مرشدان فکریشان در آن شرکت داشتند از اصل و اساس درست بوده و فقط در گام پایانی به مسیر اشتباه رفته ولی طرف مقابلشان به دلیل کمکی که از یک کشور بیگانه گرفته محکوم است اما واقعیت این است که کمک گرفتن بیگانه به خودی خود نه ارزش است نه ضد ارزش. مهمتر از همه چیز نتایج یک کار است.
نکته ای هم که اینجا لازم است به ان اشاره کنم این است که چیزهایی که من در این نوشته به آنها اشاره می کنم همگی با یک جستجوی ساده قابل رویت است و چیزی نیست که کسی خیلی برای دانستن آنها بخواهد زحمت بکشد.
ادعایی که سالهاست دشمنان رضا شاه از نخستین روز سقوط او مطرح می کنند و امروزه هم در جلوی دوربین تلویزیون یا در نوشته های خود مرتب آن را تکرار می کنند و هنوز در تلاش هستند که آن را به عنوان یک جمله پذیرفته شده جا بیندازند (و خوشبختانه موفق نشدند) این است که این واقعه و ظهور رضا خان میرپنج سبب نابودی مشروطیت شد و متاسفانه برخی افراد چنین انسانهای بی دانشی را دکتر و استاد و پژوهشگر و تاریخدان معرفی می کنند.
حال بهتر است نگاهی بیندازیم به شرایط ایران در هنگتامی که کودتای سوم اسفند رخ داد و رضا خان میرپنج هم پس از گذشت چند ماه سید ضیا را هم به درستی کنار گذاشت.
1 - در فاصله میان امضای فرمان مشروطیت به دست مظفرالدین شاه تا کودتای سوم اسفند یعنی مدت زمانی بین چهارده تا پانزده سال بیست و هشت کابینه روی کار آمدند. چنین چیزی در هر نقطه ای از جهان و در هر نقطه ای از تاریخ بشریت تنها نشان از یک چیز دارد و آن هم عدم ثبات و هرج و مرج واقعی است.
2 - از سوی دیگر به هنگام این اتفاق مجلس شورای ملی که مهمترین رکن یک نظام دموکرات و پارلمانی است اساسا وجود خارجی نداشته یعنی مجلس سوم یک سال پس از آغاز به کار به دلیل ورود نیروهای متفقین به خاک ایران تعطیل شد و بازگشایی آن نیز پس از این کودتا صورت گرفت.
3 - حدود یک سال پیش از وقوع کودتا با ورود نیروهای روسیه و انگلیس که در قرارداد 1907 خاک ایران را به دو گستره نفوذی خود تقسیم کرده بودند به خاک ایران و به انحصار گرفتن مواد غذایی و همینطور ورود بیماریهای واگیردار توسط سربازان آنها فاجعه ای انسانی در کشور ما رخ داد که از آن به عنوان قحطی بزرگ یاد می کنند (تاسف آور این است که بسیاری از ایرانیان حتی از وقوع چنین فاجعه ای در تاریخ معاصر خود خبر ندارند) که سبب مرگ هزاران ایرانی شد (حتی برخی افراد و اسناد از کشته شدن یک سوم جمعیت ایران در این فاجعه سخن می گویند).
4 - تزلزل و عدم ثبات در حکومت مرکزی سبب شده بود که از سویی در هر گوشه ایران فرد و گروهی برای خود ادعای استقلال کنند و حکومت محلی تشکیل دهند. از شیخ خزعل در خوزستان تا جنگلی ها در شمال ایران هر کدام حکومت محلی خود را تشکیل داده بودند و از سوی دیگر در نقاط دیگر ایران (به ویژه مرکز ایران) نیز اشرار و قبایل امنیت را در کشور از بین برده بودند و ایرانیان حتی نمی توانستند به یک سفر کوتاه بروند.
از مشکلات اقتصادی و خالی بودن خزانه دولت و گسترش بیماری های واگیردار و خوش گذرانی های بی حد و سفرهای اروپایی پی در پی سلاطین قاجار از جمله احمد شاه (پادشاه محبوب و به اصطلاح دموکرات پهلوی ستیزان) و سیستم قضایی آخوندی (که نخستین خواست جنبش مشروطیت دگرگونی آن بود) و سیستم آموزش مکتب خانه ای هم در اینجا چشم پوشی می کنیم.
کافی است همان چهار مولفه اصلی را که به آنها اشاره کردم (آن هم در ایران نود سال پیش) در نظر بگیریم تا درک کنیم که رضا خان میرپنج در چه شرایطی کم کم سکان هدایت سرزمین ما را در دست گرفته و آن زمان است به بزرگی این مرد و خدماتش پی می بریم و می فهمیم که مشروطه ای که به زعم پهلوی ستیزان این مرد نابودش کرده چه بوده.
متاسفانه یکی از بزرگترین خیانت هایی که طیف های مختلف فکری و سیاسی پس از وقوع قادسیه دوم (انقلاب اسلامی) در انجام آن همواره تلاش کرده اند سو استفاده و جعل تاریخ معاصر ایران در جهت منافع شخصی و ایدئولوژیک خودشان بوده تا با دروغهای خود نسل ما را از تاریخ معاصر کشور خود نا آگاه نگه دارند.
پی نوشت :
توصیه می کنم این گفتگوی پژوهشگر و مورخ گرانقدر سرزمینمان دکتر ماشاالله آجودانی را مطالعه کنید. اگر می خواهیم افرادی را دکتر و استاد و پژوهشگر و مورخ و تاریخدان خطاب کنیم نباید ارزش این واژه ها را پایین بیاوریم تا این واژه ها بر تن افرادی که هیچ سابقه کار علمی و پژوهشی در زمینه تاریخ ندارند زار نزند بلکه باید آنها را درباره بزرگانی مانند آجودانی به کار ببریم که عمر خود را روی پزوهش در تاریخ گذاشته. امیدوارم عمر ایشان دراز باشد.
پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی یکپارچه ، آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی
سوم اسفند 2571