۱۳۹۰ بهمن ۱۹, چهارشنبه

اوج گیری و سقوط روشنفکری در جامعه ایرانی


در نوشته پیش برخی از ویژگی های پایه ای یک روشنفکر حقیقی را ذکر کردم که طبیعتا همه ویژگی های یک روشنفکر نبودند ولی بی گمان اساسی ترین ویژگی های یک روشنفکر بودند.
در این نوشته به اوج گیری و سقوط جریان روشنفکری در جامعه ایران تا انقلاب اسلامی می پردازم.
بی گمان نقطه آغاز و اوج جریان روشنفکری در جامعه ایران از پیش از مشروطه و دو اندیشمند بزرگ یعنی آخوندزاده و کرمانی است و این روند تا مقطع مشروطه ادامه داشت که در واقع جمع شدن آن روشنفکران در آن مقطع تاریخی سبب یک دوره طلایی برای جامعه ایران در این زمینه شد و تاثیراتش نیز تا سالها بر جامعه ایرانی بود.
دستاورد گردآمدن این همه اندیشمندان بزرگ در یک دوره کوتاه تاریخی گام بلندی به نام انقلاب مشروطیت ایران بود که با وجود ایرادات زیادش شکی در اینکه یکی از موثرترین حرکات جامعه ایرانی بود را نمی توان داشت زیرا با پایه ریزی و گردآمدن این روشنفکران بر فلسفه درست و مدرنی بنا شده بود.
جامعه ایران هرچه از انقلاب مشروطه دورتر می شد بیشتر به فقر روشنفکری نزدیک می شد و کار به جایی رسید که در اواخر دهه 20 و اویل دهه سی دیگر به طور کامل جریان روشنفکری از خون جامعه ایران قطع شد.
اگر ظهور آخوندزاده و کرمانی را آغاز جریان روشنفکری در ایران بدانیم بی گمان مرگ احمد کسروی و صادق هدایت نقطه پایان این دوره بود و از آن پس جریان روشنفکری در جامعه ایران به یک کمای طولانی مدت رفت که این این موضوع تاثیر به سزایی در وقوع این انقلاب نکبت بار داشت.
در عین حال با نبود روشنفکران واقعی روشنفکرنمایان یا شبه روشنفکرانی در جامعه ظهور کردند که همگی یا مشغول تبلیغ ایدئولوژی چپ بودند و یا مشغول تبلیغ ایدئولوژی اسلامی و یا ترکیبی از هر دو و در عین حال این افراد به دلیل ساده گویی خود و پوپولیسمی که در سخنانشان بود از سوی توده مردم مورد توجه قرار می گرفتند. در این زمینه نامهای بسیاری را می توان آورد و درباره نقش هرکدام حداقل می توان یک مقاله نوشت از جلال آل احمد که از عضویت در حزب توده به تخطئه روشنفکری و غرب زدگی و اشک ریختن برای شیخ فضل الله رسید تا علی شریعتی که بزرگترین نظریه پرداز حکومت اسلامی بود و یا سیاوش کسرایی که در ستایش جنایت سیاهکل شعر سرود و خسرو گلسرخی کمونیست که به ستایش مولا علی پرداخت و می توان از افرادی مانند علی اصغر حاج سید جوادی نیز نام برد.
حال دلیل این سقوط روشنفکری و در عین حال ظهور شبه روشنفکران و روشنفکرنمایان چه بود؟
برخی می گویند چون آزادی نبود اینگونه شد و روشنفکر فضای آزاد می خواهد که خب چنین دیدگاهی خیلی با نمودهای تاریخی در خود ایران و سایر نقاط دنیا همخوانی ندارد و بیشتر ناشی از همان ضعف مسئولیت پذیری است که در نوشته پیش بدان اشاره کردم زیرا اساسا وظیفه روشنفکر تلاش برای رساندن جامعه به آن آزادی و مدرنیته است وگرنه در فضای آزاد خیلی روشنفکری نمود بالایی ندارد. روشنفکر در شرایط سخت است که وظیفه اش تجلی پیدا می کند.
از دید من افرادی در جامعه ایران بودند که پتانسیل تبدیل شدن به روشنفکران حقیقی و میهن پرست را داشتند اما متاسفانه آنها نیز دنباله رو همان شبه روشنفکران شدند و در دوراهی روشنفکری و ایدئولوژی گرایی یا گزینه دوم را برگزیدند و یا تا سالهای سال بر سر همان دوراهی ماندند به عنوان نمونه می توان از شاعر توانمند معاصر یعنی احمد شاملو نام برد.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پیش از کامنت گذاشتن به نکات زیر توجه کنید :

1 - برای خود یک نام برگزینید و به گونه ناشناس کامنت نگذارید.
2 - داوری شما درباره من برای من ارزشی ندارد. پس آن را پیش خود نگه دارید.
3 - دشنام و اتهام بی سند به من و سایر نظر دهندگان ممنوع است.
4 - کامنت زیر هر پست باید در ارتباط با موضوع آن پست باشد.
در صورت رعایت نکردن هر یک از نکات بالا کامنت شما حذف خواهد شد.

پیروز باشید. پاینده ایران