۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

چرا راه ما در رسیدن به مدرنیته از دنیای غرب دشوارتر است؟


پیش از اینکه سر موضوع اصلی پست بروم لازم است این نکته یادآور شوم که مطالب من در این پست به معنای تایید یا رد چیزی نیست بلکه تنها شرح چرایی دشواری مسیر کشور ایران در تبدیل شدن به یک کشور مدرن است.
بی گمان زادگاه و مهد مدرنیته دنیای غرب است و مدرنیته در غرب ریشه دواند و پایه گزاری شد و به بار نشست.
 اصلی ترین پایه مدرنیته در کشورهای غربی که سبب شد این کشورها پتانسیل بدل شدن به کشورهایی مدرن را داشته باشند اقتصاد این کشورها بود. اقتصادی که روی دو عنصر اصلی قدرت گرفته بود یعنی اسثثمار و بیگاری گرفتن از انسانهای دیگر در سایر نقاط جهان و از سوی دیگر سرمایه داری به استبدادی ترین و سیاه ترین شکل در بعد داخلی که در واقع در دو بعد داخلی و خارجی چیزی شبیه برده داری بود و لازم به ذکر است که زایش اندیشه کمونیسم از دل این برده داری مدرن بود و در این زمینه کتابهای بسیاری نوشته شده.
این اقتصاد نیرومند بود که سبب شد اندیشه مدرن روشنفکران دنیای غرب بتواند در کمترین زمان ممکن کشورهای غربی را به جوامعی مدرن تبدیل کند و بی گمان اقتصاد نیرومند کشورهای غربی که روی دو پایه استثمار خارجی و استبداد بسیار سیاه داخلی قدرت گرفته بود نقشی تعیین کننده در این روند مدرن سازی داشت.
در واقع اگر بخواهیم سه گام مهم در مدرنیته را ذکر کنیم  این گامها عبارتند از : 1- اقتصاد نیرومند 2- زایش اندیشه مدرن 3- جامعه مدرن.
با مدرن شدن جوامع غربی دنیای غرب به جایی رسید که برای حقوق طبیعی هر انسان چهارچوب معینی گذاشت و اعلامیه جهانی حقوق بشر شکل گرفت. در واقع غربیها سالها پیش از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر کارهای خلاف حقوق بشر خود را انجام داده بودند و استفاده شان را به بهترین شکل از دنیای شبیه جنگل برده بودند.
می توان گفت که اعلامیه جهانی حقوق بشر در کنار اینکه گامی بسیار بلند در راه اعتلای ارزش انسان در دنیا بود راه مدرن شدن کشورهایی را که از قطار مدرنیته جا مانده بودند سخت کرد و کشور ما ایران نیز شامل این قاعده می شد.
البته ایران پس از مرگ نادر شاه دیگر به هیچ سرزمینی هجوم نبرده بود و حتی بخشهایی از خاکش را نیز از دست داده بود اما از بعد داخلی آن دیکتاتوری را داشت اما این دیکتاتوری به ویژه در دوران پهلوی هیچگاه حتی یک صدم استبدادهای درون کشورهای غربی در پیش از عصر مدرنیته نبود و در واقع پادشاهان پهلوی آگاهانه یا نا آگاهانه با کار کردن روی زمینه های اقتصادی ایران در حال گذاشتن پایه های مدرنیته در ایران بودند و به همین دلیل است که دوران پهلوی اهمیت فوق العاده زیادی نه تنها در تاریخ معاصر ایران بلکه در همه تاریخ ایران دارد و می شد با استفاده از دستاوردهای مثبت آن دوران و پاک کردن نقاط سیاهش به بهترین شکل از آن موقعیت استفاده کرد اما به دلایل مختلف این اتفاق نیفتاد و دلایلش در تحلیل های مختلفی که ار عوامل وقوع انقلاب اسلامی گفته شده بارها مورد اشاره قرار گرفته.
اما امروز وضعیت ایران بسیار بدتر از سی و چهار سال پیش است. اقتصاد مملکت تقریبا نابود شده و از سویی دموکراسی خواهی تا حد زیادی گسترش پیدا کرده و حتی اگر همین فردا این جمهوری پر برکت سقوط کند ما هم باید دموکراسی در کشور داشته باشیم و هم اقتصادی را که ویران شده و مهمترین پایه یک دموکراسی است دوباره بسازیم و به این دلیل است که راه ما در رسیدن به یک جامعه مدرن دشوار است. از سوی دیگر عامل مهمی مانند مذهبی بودن و خرافی بودن جامعه ایران هم یکی از عوامل سختی کار ما برای آینده ایران است.
اما راه حل چیست؟ راه حلی که به ذهن من به عنوان یک ایرانی می رسد این است که نخست روشنگری در برابر دین و خرافات را به گسترده ترین شکل ممکن باید انجام دهیم مانند پخش کتابهای نویسندگان روشنگر و خردگرای ایرانی و غیر ایرانی میان مردم و یا پخش سخنان زنده یاد رضا فاضلی و هر شخصی که در زمینه مبارزه با خرافات سخن می گوید. از سوی دیگر در کنار این همه تاکیدی که به درستی روی دموکراسی انجام می شوذ کارشناسان و نخبگان اقتصادی باید راهکاری را نیز برای این اقتصاد فلج شده ایران بیابند.


پی نوشت:
به ملی ترین و ایرانی ترین جشن سال یعنی نوروز باستانی این یادگار پادشاهی جمشید شاه در افسانه های ایرانی نزدیک می شویم ولی یکی از دردآورترین مسائل این است که ما با این جشن باستانی مبدا تاریخمان فرار یک عرب از یک شهر عربستان به شهر دیگر عربستان باشد. این مایه شرم است که مبدا تاریخ کشوری مانند ایران اینگونه باشد.
امیدوارم روزی یک مبدا ملی برای تاریخ ایران برگزیده شود و تا آن روز من از همه دوستان وبلاگ نویسم می خواهم که در پایان نوشته های خود یک تاریخ ملی نیز قرار دهند و من شخصا آغاز پادشاهی ابرمرد تاریخ ایران کوروش بزرگ مبدا تاریخ در وبلاگم قرار می دهم.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی.

نهم اسفند ماه 2570

۱ نظر:

  1. درود کاوه عزیز
    به نظر بنده هم مبدا تاریخ ایران را تاجگذاری کوروش کبیر میدانم.البته در مورد مدرنیته شدن غرب همانقدر که اقتصاد مترقی غرب نقش داشت انقلاب اندیشه(رنسانس) هم به همان اندازه نقش داشت
    در مورد راه حلی که مطرح کردید کاملا موافقم اما عملی کردن چنین ایده هایی در داخل ایران عملا غیر ممکن است در خارج از ایران هم تا به حال به جز زنده یاد فاضلی شخص دیگری قدمی در این رابطه برنداشته است .اطلاع رسانی نباید صرفا محدود به نت باشد بلکه کارایی رسانه های تصویری به مراتب بیشتر و تاثیر گذارتر است
    همواره شاد و مانا باشید.آتسز
    مثل اینکه اسپم شدم

    پاسخحذف

پیش از کامنت گذاشتن به نکات زیر توجه کنید :

1 - برای خود یک نام برگزینید و به گونه ناشناس کامنت نگذارید.
2 - داوری شما درباره من برای من ارزشی ندارد. پس آن را پیش خود نگه دارید.
3 - دشنام و اتهام بی سند به من و سایر نظر دهندگان ممنوع است.
4 - کامنت زیر هر پست باید در ارتباط با موضوع آن پست باشد.
در صورت رعایت نکردن هر یک از نکات بالا کامنت شما حذف خواهد شد.

پیروز باشید. پاینده ایران