۱۳۹۱ مهر ۲۹, شنبه

میرفطروس قلب بت پرستی و تعصب در تاریخ معاصر ایران را نشانه گرفته است



به گمانم ده سال پیش بود که روزی یکی از دوستانم که خیلی اهل کتاب و مطالعه بود گفت که امروز برای تهیه چند کتاب به اطراف دانشگاه رفته و از دست فروشهای کتاب دو کتاب بسیار جالب و تاثیر گزار خریده و ظرف چند روز هر دو را خوانده و به من گفت اگر بخواهم آنها را به امانت به من می دهد تا من هم بخوانم و من هم با شادی تمام گفتم حتما و تنها نام نویسندگان این دو کتاب را پرسیدم و او گفت هر دو کتاب نوشته یک فرد است ولی نام او را به خاطر نمی آورد. پس از چند روز دوستم کتابها را برایم آورد که نام آنها ((حلاج)) و ((جنبش حروفیه و نهضت پسیخانیان)) بود و نویسنده هر دو کتاب هم علی میرفطروس بود. آن نخستین بار بود که من با نام این مرد آشنا شدم. کتابها بسیار تاثیرگزار بودند و علاقه بسیار زیاد من به تاریخ سبب شد که پس از خواندن آنها خودم هم کتابهای دیگری در این زمینه ها بخوانم و مدتی پس از آن با دو جلد دیگر از نوشته های این مرد برخورد کردم و آن هم مقدمه های اسلام شناسی او بود. چیزی که در این چهار جلد کتاب توجه من را بسیار به خود جلب کرد مستندنویسی بی مانند میرفطروس بود که من در هیچ کتاب دیگری که درباره اینگونه موضوعات و این برهه های تاریخی بود این مستندنویسی و بی طرفی را که وظیفه یک مورخ است را ندیدم. با گسترش هرچه بیشتر اینترنت کتابهای دیگر و همینطور مقاله ها و گفتگوهایی از این پژوهشگر ارزشمند نظرم را به خود جلب کرد. کتاب ارزشمند و روشنگر ((ملاحظاتی در تاریخ ایران)) که به علل تاریخی عقب ماندگی ایرانیان می پردازد بازهم بیش از پیش مرا نسبت به دانش و مستندنویسی و بی طرفی این مرد آگاه کرد.
تا به اینجا به جز سازمان مجاهدین و البته جمهوری اسلامی هیچکدام از گروه های مخالف این رژیم درباره میرفطروس سخن بدی نمی گفتند تا اینکه میرفطروس گامی برداشت و کاری کرد که تحملش برای برخی به هیچ وجه ممکن نبود و آن نوشتن کتابی به نام ((آسیب شناسی یک شکست)) بود (که خوشبختانه با استقبال بسیار خوب ایرانیان به چاپ چهارم رسید) که نگاهی انتقادی و البته به مانند همیشه مستند به دوران نخست وزیری و اصولا شخصیت محمد مصدق داشت.
 این دیگر چیزی نبود که برخی بتوانند با آن کنار بیایند و البته با توجه به سابقه و ایدئولوژی این گروه ها و افراد تا حدی هم قابل پیش بینی بود. به هر حال میرفطروس به مقدسات و همه داشته های آنها حمله کرده بود و بتشان را از آن قاب عکس روی میز یا روی دیوار و آن افسانه ها بیرون آورده بود و ابعاد دیگری از زندگی و شخصیتش را با مستندات محکم نشان داده بود زیرا می دانست که بدون آن مستندات من و بسیاری از همنسلان من که در آموزش و پرورش این جمهوری پربرکت تاریخ دروغین را به ما یاد داده بودند و از کربلای 28 مرداد و سایر افسانه ها و دیو و فرشته های تاریخ معاصر سخن گفته بودند به سادگی نوشته او را نخواهیم پذیرفت آن هم در شرایطی که حتی بخشی از به اصطلاح مخالفین این رژیم هم آن افسانه ها و دیو و فرشته ها را به گونه ای که در جهت ایدئولوژی و منافع فرقه ای خودشان بود تکرار کرده بودند و برای برخی این افسانه ها تبدیل به حقیقت محض شده بود وگرنه من شخصا گمان نمیکنم که این پژوهشگر ارزشمند سرزمینمان این واکنش ها و ترور شخصیت ها از سوی جماعت قاب عکس پرست برایش غیر قابل پیش بینی بوده باشد و این ترور شخصیت ها و تهمت های بی سند و از سر تعصب و بیرون زدن رگ گردن هم از نخستین روزهای انتشار چاپ نخست این کتاب بود و به گمان من این گروه فکر می کردند با اینگونه برخوردها می توانند از استقبال ایرانیان از پژوهش میرفطروس و خدشه دار شدن بت خود بکاهند اما گویا موفق نشدند و همزمان با انتشار چاپ چهارم این پژوهش ارزشمند و همینطور گفتگوهای هفتگی میرفطروس با آقای علیرضا میبدی موج تازه ای از این ترور شخصیت آغاز شد.
شخصی به نام محمد امینی پیدا شد که گویا پدرش از اطرافیان مصدق بوده و او را پژوهشگر و مورخ معرفی کردند و در تلویزیون های لس آنجلسی (که اتفاقا این جماعت ادعا می کنند در اختیار سلطنت طلبان است) تریبون در اختیارش قرار دادند (جالب است که تنها کتاب ها و پژوهش های این جناب مورخ به زیرنویس نوشتن روی کتاب شیعه گری کسروی و همینطور کتابی در پاسخ علی میرفطروس خلاصه شده و هر دو کتاب هم در همین یک سال اخیر منتشر شده و مشخص نیست این جناب پژوهشگر و مورخ پیش از این چه پژوهشی کرده است) و به همراه جناب استاد قلابی که تنها یک فوق لیسانس شیمی دارد و مشخص نیست در کجا ایشان استاد بوده که اینگونه کیلویی استاد به ناف او بسته اند یعنی بهرام مشیری و چند تن دیگر از مجریان و به اصطلاح نویسندگان مشغول ترمیم قاب عکس مصدق و البته در کنار آن حمله به میرفطروس و اصولا هر شخصی شدند که نگاهی انتقادی به مصدق دارد زیرا آنها به جز این قدیس هیچ چیزی از خود ندارند و هر سخن و هر بحثی را سرانجام به قدیس خود وصل می کنند و البته طبیعتا به دیوهای تاریخ معاصر (به زعم خودشان) یعنی خاندان پهلوی حمله ور می شوند.
اما دیروز یکی از دوستانم لینک نوشته ای از یکی از اعضای جبهه ملی به نام محمدعلی مهرآسا را برایم ارسال کرد که می توانید از اینجا آن را بخوانید. به راستی دلم برای حقارت این شخص و اصولا این جریان فکری سوخت. نوشته مرا به یاد نوشته های امثال حسین شریعتمداری و پیام فضلی نژاد انداخت و بیشتر به یک فحش نامه شبیه بود. سرتاسر نوشته پر بود از دشنام و اتهامات بی سند که تنها برای عقده گشایی بود و جالب اینکه از دیدگاه نویسنده درباره کتاب حلاج مشخص است نویسنده اصولا نوشته های میرفطروس را نخوانده است. البته این به اصطلاح ملیون و قاب عکس پرستان پیش از این هم میرفطروس و اصولا همه کسانی را که نقدی به مصدق داشتند مورد عقده گشایی خود قرار داده بودند زیرا به هر حال همانگونه که در ابتدای نوشته اشاره کردم مقدساتشان زیر سوال رفته و تحملش برای این گروهی به جز آن قدیس در قاب عکس چیزی از خود ندارند نه تنها سخت است بلکه غیر ممکن است.
اما چیزی که مرا بسیار متاسف کرد همراهی شخصی با این جریان ترور شخصیتی بود که من همیشه او را یک طنزپرداز بسیار توانا و آگاه و بی تعصب می دانستم و اصلا گمان نمی کردم که فردی مانند هادی خرسندی اینگونه میرفطروس را به دلیل نگاه انتقادی به مصدق مورد توهین و تهمت های بی سند قرار دهد ولی به هر حال تعصب است و به این سادگی ها امکان رهایی از آن وجود ندارد.
به راستی دلیل این عقده گشایی ها نسبت به علی میرفطروس یا حمید شوکت یا حتی شخصی مانند عباس میلانی چیست؟ به گمان من دلیلش این است که بر خلاف این نویسندگان که پزوهش ها و نوشته هایشان صرفا جنبه تاریخی دارد برای گروه مقابل یک موضوع سیاسی است زیرا جایگاه آنها در صحنه سیاسی ایران تنها و تنها زیر نام یک شخص است و نقد آن شخصیت به آنها همان حالتی را می دهد که مسلمانان متعصب به هنگام نقد پیشوایان دینشان پیدا می کنند.


پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی یکپارچه ، آباد و آزاد

بیست و نهم مهر 2571

۹ نظر:

  1. درست بمانند شما منهم نخستین بار با نام علی میر فطروس با کتاب حلاج وی آشنا شدم ، آنزمان با خود گفتم وای این چه مرد شجاعی است ! در ان شرایط بلوای جمهوری ننگین اسلامی براستی نوشتن چنین کتابی شجاعت فوق العاده میخواست اما شکستن بت جبهه منقلی ها و نشان دادن چهره واقعی مصدق سلطنه واخورده های جمهوری اسلامی کاری تاریخی بود برای گفتن باز گوئی تاریخ و حقایق آنگونه که بوده است نه آنگونه که بت سازان و آنانکه سعی در فرو کردن دروغ های خود ساخته و پرداخته در مغز ملت نه آگاه میکنند ،خوشبختانه امروز هنوز بسیاری افرادی که عاشورای جبهه میلی ( میل پیشوایشاان بازگشت به دوران قجر ی است نام ملی را جعل میکرد ) را از نزدیک دیده اند و یا در حکومت کره ای بوده اند در قید حیات اند ، پدر خود من تعریف میکند که ملت ابتدا فریب غش و قسم و ایه های مصدق را خوردند اما وقتی در جریان کارهای وی قرار گرفتند بهدف شوم وی پی برده از او رویگردان شدند و اکثریت بجز بازاری ها ! و مذهبی ها ! خواهان باز گشت شاهنشاه شان به ایران شدند ، اکنون آیا کسی میتواند پیوند آخوند و بازار و مصدق را انکار کند ؟ نگرانی طرفداران این عوام فریب وجود جمهوری اسلامی نیست، زیرا که خود با این گروه پیوندی ناگسستنی داشتند از زمان قجر تا به امروز -برای آنها متاسفم که آخوندها در قدرت شریکشان نکردند و کلاه سرشان گذاشتند بالاخره اگر کمی عاقل تر بودند باید میدانستند :آخوند از آنها عوام فریبتر است کما اینکه پیشوایشان در سالهای ۳۰-۳۲ برای هوچیگری همواره از آخوند ها یاری میگرفت -

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما

      همانگونه که شما گفتید و من هم در نوشته گفتم این جماعت به اصطلاح ملی دردشان ترک برداشتن بتشان است زیرا آن بت و قاب عکس ابزار سیاسی آنهاست و ما وظیفه داریم در برابر این متعصبین از پژوهشگری مانند میرفطروس حمایت کنیم تا فردا روزی آنگونه نشود که این فضای ترور شخصیتی به گونه ای پیش برود که همه از ترس این جماعت لمپن و متعصب ساکت بمانند و چیزی نگویند.

      شاد باشید. پاینده ایران

      حذف
  2. کاوه جان درود

    مهم نیست که ما چقدر دانش داشته باشیم یا چقدر خوش گفتگو و بزله گو باشـیم... وقتی تـعصب وجود داشته باشد تمام اون دانسته ها پشیزی ارزش ندارند... میخواد آدم اسمش هادی خرسندی باشد یا بهرام مشیری یا هر کس دیگر

    نـه مـحقق بـود نه دانشمند، چارپایی بر او کـتابی چـند !
    سپاس فراوان
    پاینده باشی

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود ترنم جان

      متاسفانه همینگونه است و تعصب در جامعه ایران جایگاه ویژه ای داره و فاجعه جایی است که کسانیکه ادعای روشنفکری و تحصیلکرده بودن دارند در برخی زمینه تعصب و استفاده از رگ گردنشان خیلی بیش از توده جامعه است.

      شاد باشی. پاینده ایران

      حذف
  3. درود کاوه جان.. بتازگی گفتگویی با آقای اسماعیل خویی انجام شده که گویا جنجالی براه انداخته چون ایشون ابراز ندامت کردن از برخوردی که با رژیم گذشته داشته اند و .... میبینی که یکی میشه اسماعیل خویی و یکی هم اینها که هنوز درس عبرت از حماقتهاشون نگرفته اند :)

    برام جالب هـست بدونم نظرت در این باره چـیه؟

    پاینده باشی
    تـرنم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود ترنم جان

      گفتگوی شهرام همایون با اسماعیل خویی را دیدم. تقریبا یا بهتر است بگویم دقیقا همان واکنشهایی نسبت به این گفتگو نشان داده شد که چند ماه پیش پس از گفتگوی آقای حشمت رئیسی شاهدش بودیم و واکنشهادیگر خیلی تکراری است که بخواهیم آنها را به نقد بکشیم زیرا فسیل های سیاسی همین هستند و تغییری نخواهند کرد.

      پاینده باشی

      حذف
    2. شاید کاوه جان.. اما باید از این بزرگان بخاطر شهامتشون قدردانی کرد و امیدوار بود که دیگـرانی هم از این دست هـمچین رفـتاری رو سرمشق خـودشون قرار بدند و پا جـای پای اینگونه افراد بذارند و گمان دارم که بست و گـسترش این کار به ایم مهم کمک خـواهد کرد

      شاد باشی

      حذف
    3. ترنم عزیز هیچگاه فراموش نکن که این یک وظیفه است که روی دوش این افراد و اصولا این نسل است. این بدهکاری را به نسل ما دارند. این لطف نیست دوست من و از سویی واکنشهای مثبت و منفی به چنین سخنانی آنقدر زیاد است که بود و نبود یک نوشته چند خطی از یک وب نویس گمنام اصلا به حساب نخواهد آمد دوست من.

      حذف
  4. صد در صد کاوه جان.. اما وقـتی می بینم که عده ای اونقدر وقیح و در عین حال نادان هستند که هـنوز هم بعد از 33 سال از گـند و کثافـتی که به این کشور زده اند جانبداری هم میکنند.. پیش خودم میگـم امثال این اقا یا دیگرانی که شهامت اعتراف و قـبـول اشتباهات خود را داشته اند را باید طلا بگیریم ؛)

    پاینده باشی

    پاسخحذف

پیش از کامنت گذاشتن به نکات زیر توجه کنید :

1 - برای خود یک نام برگزینید و به گونه ناشناس کامنت نگذارید.
2 - داوری شما درباره من برای من ارزشی ندارد. پس آن را پیش خود نگه دارید.
3 - دشنام و اتهام بی سند به من و سایر نظر دهندگان ممنوع است.
4 - کامنت زیر هر پست باید در ارتباط با موضوع آن پست باشد.
در صورت رعایت نکردن هر یک از نکات بالا کامنت شما حذف خواهد شد.

پیروز باشید. پاینده ایران