به مناسبت 24 اسفند زادروز رضا شاه پهلوی
در تاریخ 14 قرن اخیر سرزمین ما که با یورش تازیان آغاز می شود و با یورش های مغولان و ترکان ادامه می یابد ایرانیان میهن پرست کم نبوده اند اما متاسفانه کسانی کم بوده اند که دستاوردهای ماندگار داشته اند. حتی ابرقهرمانانی مانند بابک و مازیار و جلال الدین خوارزمشاه با همه ایستادگی خود در برابر بیگانگان و شمشیر زدن در راه میهن متاسفانه به هیچ دستاوردی نرسیدند. تنها کسانی که در این چهارده قرن به دستاوردهای ماندگار رسیدند نخست فردوسی بزرگ و یعقوب لیث بودند که در راه نگهداری از زبان پارسی کوشیدند و پس از این دو به نادرشاه افشار و رضا شاه پهلوی می رسیم که بزرگترین و ماندگارترین دستاوردشان نگهداری از این آب و خاک بود هرچند که بخش مهمی از این دستاورد نادرشاه بزرگ با بی لیاقتی قاجارها تقدیم روس ها شد اما بازهم اگر آن را با اواخر حکومت صفویه مقایسه کنیم به ارزش کار این مرد پی می بریم.
یکی از نقاط تاریک تاریخ معاصر ایران از فتح تهران به دست ستارخان و باقرخان و دلاوران آذرآبادگان تا به قدرت رسیدن رضا شاه است. در بررسی تاریخ و به ویژه تاریخ معاصر خیلی کم به این دوره پرداخته می شود و دلایلش هنوز برای من مشخص نیست که دوره ای که به این میزان اهمیت بالایی داشته چرا کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
با پیروزی مشروطه خواهان که البته حمایت و همکاری بخشی از آخوندها را نیز همراه داشت روشنفکران و افرادی که تا حدی اندیشه مدرن تری داشتند گمان کردند که به آرزوها و آرمانهای خود رسیدند اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
تقریبا همزمان با انقلاب مشروطه قراردادی میان دو استعمارگر پیر یعنی روسیه و انگلیس بسته شد که ایران را به دو منطقه نفوذ میان خود تقسیم کردند و هر کدام به ویژه در مناطق مرزی مزدوران خود را تقویت می کردند تا بخش هایی از خاک ایران را جدا کنند. این ماجرا تا جایی پیش رفت که حتی شمار اندک مامورانی که از سوی دولت مرکزی به برخی مناطق فرستاده می شدند دستگیر و حتی گاهی کشته می شدند و نمایندگان مجلس نیز با نفوذ و تایید روس ها و انگلیس ها انتخاب می شدند و وضعیت سیاسی ایران نیز هیچگاه به یک ثبات حداقلی هم نرسید به طوری که از امضای فرمان مشروطیت تا کودتای سوم اسفند یعنی دوران حدودا پانزده ساله 28 دولت در ایران روی کار آمدند یعنی یک هرج و مرج واقعی و محمد تقی بهار در تاریخ احزاب سیاسی خود کاملا به این نکته اشاره می کند. این دولت ها متاسفانه حتی به پایه ای ترین خواست های بنیانگزاران فکری مشروطه هم اندکی نزدیک نشدند. در مسئله حکومت مرکزی که یک حکومت مرکزی نیرومند لازمه یک کشور مدرن بود وضعیت ایران پس از مشروطه بهتر از پیش نشد که هیچ بدتر هم شد و در هر گوشه گروهی با حمایت روس ها و انگلیسی ها برای جدا کردن بخشی از ایران می کوشیدند و از آن سو نه عدالتخانه تاسیس شده بود و نه یک نظام آموزشی بدون آخوند که علوم مدرن را به فرزندان این آب و خاک بیاموزد به وجود آمد. مشکلات حقوقی مردم هنوز در مساجد و به دست آخوندها حل می شد و مکتبخانه های آخوندی به جای مدارس کار می کردند.
این چند خط شرایط پیش از به قدرت رسیدن رضا خان میرپنج بود که برخی آن را به عنوان یک دموکراسی معرفی می کنند که رضا شاه آن را نابود کرد.
درباره به قدرت رسیدن رضا شاه نقطه نظرات متعددی وجود دارد. برخی به قدرت رسیدن و به پادشاهی رسیدن او را کاملا برنامه انگلیسی ها می دانند. لورن وزیر مختار انگلیس در آن زمان کاملا این موضوع را رد می کند و تحقیقات دکتر کاتوزیان نیز این را تایید می کند اما مستندات دیگری نیز وجود دارد که حاکی از نقش انگلیسی ها در این ماجراست.در این موضوع نیز مانند بسیاری از موضوعات تاریخی به ویژه در تاریخ معاصر اختلافاتی وجود دارد و ایرادی هم ندارد و در همه دنیا چنین اختلافاتی درباره برخی وقایه تاریخی وجود دارد. البته دیدگاه خود من اینگونه است که انگلیسی ها از رضا شاه برای به قدرت رسیدن حمایت کردند اما هدفشان این کارهای رضا شاه برای ایران نبود بلکه تنها می خواستند که بیشتر جلوی نفوذ روس ها را بگیرند و حتی هیچگاه نمی خواستند که رضا شاه احمد شاه قاجار را خلع ید کند.
در هر حال به قدرت رسیدن رضا شاه برابر بود با استارت مدرن شدن کشور ایران. یک نظام آموزشی بدون آخوند و یک دستگاه قضایی بدون آخوند و اساسا کوتاه کردن دست آخوند از قدرت سیاسی که آرزوی بنیانگزاران فکری مشروطه به ویژه میرزا فتحعلی آخوندزاده نیز بود و رضا شاه در تاریخ معاصر ایران تنها شخصیت سیاسی است که پس از به قدرت رسیدن حتی ذره ای به آخوندها میدان نداد و به همین دلیل نیز تنفری که دستگاه آخوندیسم شیعه در هر شکل و با هر لباسی از رضا شاه دارد بیش از هر شخصیت دیگر است (البته او پیش از به قدرت رسیدن با آخوندها نشست و برخاست داشت تا حمایت آنان را جلب کند و در نوشته ای که به بی اخلاقی سیاسی سیاسیون ایرانی پرداختم به این موضوع نیز اشاره کردم).
رضا شاه کسی بود که بستری فراهم کرد تا بسیاری از پایه های مدرنیته در ایران گذاشته شود. زمانیکه دکتر حسابی نزد او رفت و برای تاسیس دانشگاه از او بودجه خواست در شرایطی که خزانه ملی کاملا خالی بود به هر شکل بودجه مورد نیاز را به دست دکتر حسابی داد یا زمانیکه نخستین گروه دانشجویانی ایرانی که شیخ مهدی بازرگان (!) و شیخ یدالله سحابی (!) نیز در میان آنان بودند برای تحصیل به فرانسه فرستاد مشکلات اقتصادی فشار زیادی به کشور وارد می کرد (در سفرنامه مازندران اشاراتی به این مشکلات شده است) یا تاسیس بانک و همینطور گرفتن امتیاز چاپ اسکناس از انگلیسی ها و یا در زمینه های اجتماعی تحصیل دختران و تلاش برای رساندن زنان ایرانی به بخشی از حقوقشان که اوج آن در ممنوع کردن چادر و روبند بود.
با همه این نقاط درخشان در کارنامه این ابرمرد به مانند هر شخصیتی نقاط سیاهی نیز وجود دارد. رضا شاه بزرگ هیچگاه ادعای دموکرات بودن نداشت و بدون تعارف یک دیکتاتور بود و در این دیکتاتوری او در کنار سرکوب درست آخوندها روشنفکران و میهن پرستانی نیز سرکوب شدند که می توان به علی دشتی - ملک الشعرای بهار - عارف قزوینی و میرزاده عشقی و چند تن دیگر اشاره کرد که رضا شاه آنها را سرکوب کرد. روشنفکرانی که برخی از آنها انسانهای بسیار میهن پرستی بودند و همینطور رضا شاه با برخی از سیاسیونی که به او بسیار کمک کرده بودند پس از مدتی دچار اختلاف شد و آنها را حتی برخی از آنان را به زندان انداخت که می توان به محمدعلی فروغی - تیمور تاش - داور و حتی یار دیرینش در مبارزه با جدایی طلبان یعنی تیمسار زاهدی اشاره کرد.
در هر حال مهم نیست که از این مرد خوشمان بیاید یا نه و چه لقبی به او بدهیم. او را قولدور و مزدور و پالانی بنامیم یا کبیر و فقید و بزرگ. مهم این است که بخشی از ساده ترین مسائل زندگی مان را مدیون این بزرگ مرد هستیم. حتی لباسی را که تنمان می کنیم و شناسنامه ای را که در دست داریم او به درستی به زور به ما داده تا به مانند هر انسان مدرنی حداقل هویت داشته باشیم.
در پایان لینک دو سفرنامه رضا شاه و همینطور چند مقاله و فایل صوتی و گفتگو درباره او قرار می دهم.
سفرنامه خوزستان
سفرنامه مازندران
بررسی اتهام وابستگی به انگلیس و دموکرات نبودن رضا شاه - زنده یاد رضا فاضلی
کارنامه 16 سال سلطنت رضا شاه و عکس العمل توده ایها - زنده یاد رضا فاضلی
آرزوهای رضا شاه و اندیشه راست دموکرات - الاهه بقراط
رضا شاه قهرمان انقلاب مشروطه است - دکتر ماشاالله آجودانی
حکومت رضا شاه و دست انگلیسی ها - دکتر علی میرفطروس
پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی
19 اسفند 2570
در تاریخ 14 قرن اخیر سرزمین ما که با یورش تازیان آغاز می شود و با یورش های مغولان و ترکان ادامه می یابد ایرانیان میهن پرست کم نبوده اند اما متاسفانه کسانی کم بوده اند که دستاوردهای ماندگار داشته اند. حتی ابرقهرمانانی مانند بابک و مازیار و جلال الدین خوارزمشاه با همه ایستادگی خود در برابر بیگانگان و شمشیر زدن در راه میهن متاسفانه به هیچ دستاوردی نرسیدند. تنها کسانی که در این چهارده قرن به دستاوردهای ماندگار رسیدند نخست فردوسی بزرگ و یعقوب لیث بودند که در راه نگهداری از زبان پارسی کوشیدند و پس از این دو به نادرشاه افشار و رضا شاه پهلوی می رسیم که بزرگترین و ماندگارترین دستاوردشان نگهداری از این آب و خاک بود هرچند که بخش مهمی از این دستاورد نادرشاه بزرگ با بی لیاقتی قاجارها تقدیم روس ها شد اما بازهم اگر آن را با اواخر حکومت صفویه مقایسه کنیم به ارزش کار این مرد پی می بریم.
یکی از نقاط تاریک تاریخ معاصر ایران از فتح تهران به دست ستارخان و باقرخان و دلاوران آذرآبادگان تا به قدرت رسیدن رضا شاه است. در بررسی تاریخ و به ویژه تاریخ معاصر خیلی کم به این دوره پرداخته می شود و دلایلش هنوز برای من مشخص نیست که دوره ای که به این میزان اهمیت بالایی داشته چرا کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
با پیروزی مشروطه خواهان که البته حمایت و همکاری بخشی از آخوندها را نیز همراه داشت روشنفکران و افرادی که تا حدی اندیشه مدرن تری داشتند گمان کردند که به آرزوها و آرمانهای خود رسیدند اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
تقریبا همزمان با انقلاب مشروطه قراردادی میان دو استعمارگر پیر یعنی روسیه و انگلیس بسته شد که ایران را به دو منطقه نفوذ میان خود تقسیم کردند و هر کدام به ویژه در مناطق مرزی مزدوران خود را تقویت می کردند تا بخش هایی از خاک ایران را جدا کنند. این ماجرا تا جایی پیش رفت که حتی شمار اندک مامورانی که از سوی دولت مرکزی به برخی مناطق فرستاده می شدند دستگیر و حتی گاهی کشته می شدند و نمایندگان مجلس نیز با نفوذ و تایید روس ها و انگلیس ها انتخاب می شدند و وضعیت سیاسی ایران نیز هیچگاه به یک ثبات حداقلی هم نرسید به طوری که از امضای فرمان مشروطیت تا کودتای سوم اسفند یعنی دوران حدودا پانزده ساله 28 دولت در ایران روی کار آمدند یعنی یک هرج و مرج واقعی و محمد تقی بهار در تاریخ احزاب سیاسی خود کاملا به این نکته اشاره می کند. این دولت ها متاسفانه حتی به پایه ای ترین خواست های بنیانگزاران فکری مشروطه هم اندکی نزدیک نشدند. در مسئله حکومت مرکزی که یک حکومت مرکزی نیرومند لازمه یک کشور مدرن بود وضعیت ایران پس از مشروطه بهتر از پیش نشد که هیچ بدتر هم شد و در هر گوشه گروهی با حمایت روس ها و انگلیسی ها برای جدا کردن بخشی از ایران می کوشیدند و از آن سو نه عدالتخانه تاسیس شده بود و نه یک نظام آموزشی بدون آخوند که علوم مدرن را به فرزندان این آب و خاک بیاموزد به وجود آمد. مشکلات حقوقی مردم هنوز در مساجد و به دست آخوندها حل می شد و مکتبخانه های آخوندی به جای مدارس کار می کردند.
این چند خط شرایط پیش از به قدرت رسیدن رضا خان میرپنج بود که برخی آن را به عنوان یک دموکراسی معرفی می کنند که رضا شاه آن را نابود کرد.
درباره به قدرت رسیدن رضا شاه نقطه نظرات متعددی وجود دارد. برخی به قدرت رسیدن و به پادشاهی رسیدن او را کاملا برنامه انگلیسی ها می دانند. لورن وزیر مختار انگلیس در آن زمان کاملا این موضوع را رد می کند و تحقیقات دکتر کاتوزیان نیز این را تایید می کند اما مستندات دیگری نیز وجود دارد که حاکی از نقش انگلیسی ها در این ماجراست.در این موضوع نیز مانند بسیاری از موضوعات تاریخی به ویژه در تاریخ معاصر اختلافاتی وجود دارد و ایرادی هم ندارد و در همه دنیا چنین اختلافاتی درباره برخی وقایه تاریخی وجود دارد. البته دیدگاه خود من اینگونه است که انگلیسی ها از رضا شاه برای به قدرت رسیدن حمایت کردند اما هدفشان این کارهای رضا شاه برای ایران نبود بلکه تنها می خواستند که بیشتر جلوی نفوذ روس ها را بگیرند و حتی هیچگاه نمی خواستند که رضا شاه احمد شاه قاجار را خلع ید کند.
در هر حال به قدرت رسیدن رضا شاه برابر بود با استارت مدرن شدن کشور ایران. یک نظام آموزشی بدون آخوند و یک دستگاه قضایی بدون آخوند و اساسا کوتاه کردن دست آخوند از قدرت سیاسی که آرزوی بنیانگزاران فکری مشروطه به ویژه میرزا فتحعلی آخوندزاده نیز بود و رضا شاه در تاریخ معاصر ایران تنها شخصیت سیاسی است که پس از به قدرت رسیدن حتی ذره ای به آخوندها میدان نداد و به همین دلیل نیز تنفری که دستگاه آخوندیسم شیعه در هر شکل و با هر لباسی از رضا شاه دارد بیش از هر شخصیت دیگر است (البته او پیش از به قدرت رسیدن با آخوندها نشست و برخاست داشت تا حمایت آنان را جلب کند و در نوشته ای که به بی اخلاقی سیاسی سیاسیون ایرانی پرداختم به این موضوع نیز اشاره کردم).
رضا شاه کسی بود که بستری فراهم کرد تا بسیاری از پایه های مدرنیته در ایران گذاشته شود. زمانیکه دکتر حسابی نزد او رفت و برای تاسیس دانشگاه از او بودجه خواست در شرایطی که خزانه ملی کاملا خالی بود به هر شکل بودجه مورد نیاز را به دست دکتر حسابی داد یا زمانیکه نخستین گروه دانشجویانی ایرانی که شیخ مهدی بازرگان (!) و شیخ یدالله سحابی (!) نیز در میان آنان بودند برای تحصیل به فرانسه فرستاد مشکلات اقتصادی فشار زیادی به کشور وارد می کرد (در سفرنامه مازندران اشاراتی به این مشکلات شده است) یا تاسیس بانک و همینطور گرفتن امتیاز چاپ اسکناس از انگلیسی ها و یا در زمینه های اجتماعی تحصیل دختران و تلاش برای رساندن زنان ایرانی به بخشی از حقوقشان که اوج آن در ممنوع کردن چادر و روبند بود.
با همه این نقاط درخشان در کارنامه این ابرمرد به مانند هر شخصیتی نقاط سیاهی نیز وجود دارد. رضا شاه بزرگ هیچگاه ادعای دموکرات بودن نداشت و بدون تعارف یک دیکتاتور بود و در این دیکتاتوری او در کنار سرکوب درست آخوندها روشنفکران و میهن پرستانی نیز سرکوب شدند که می توان به علی دشتی - ملک الشعرای بهار - عارف قزوینی و میرزاده عشقی و چند تن دیگر اشاره کرد که رضا شاه آنها را سرکوب کرد. روشنفکرانی که برخی از آنها انسانهای بسیار میهن پرستی بودند و همینطور رضا شاه با برخی از سیاسیونی که به او بسیار کمک کرده بودند پس از مدتی دچار اختلاف شد و آنها را حتی برخی از آنان را به زندان انداخت که می توان به محمدعلی فروغی - تیمور تاش - داور و حتی یار دیرینش در مبارزه با جدایی طلبان یعنی تیمسار زاهدی اشاره کرد.
در هر حال مهم نیست که از این مرد خوشمان بیاید یا نه و چه لقبی به او بدهیم. او را قولدور و مزدور و پالانی بنامیم یا کبیر و فقید و بزرگ. مهم این است که بخشی از ساده ترین مسائل زندگی مان را مدیون این بزرگ مرد هستیم. حتی لباسی را که تنمان می کنیم و شناسنامه ای را که در دست داریم او به درستی به زور به ما داده تا به مانند هر انسان مدرنی حداقل هویت داشته باشیم.
در پایان لینک دو سفرنامه رضا شاه و همینطور چند مقاله و فایل صوتی و گفتگو درباره او قرار می دهم.
سفرنامه خوزستان
سفرنامه مازندران
بررسی اتهام وابستگی به انگلیس و دموکرات نبودن رضا شاه - زنده یاد رضا فاضلی
کارنامه 16 سال سلطنت رضا شاه و عکس العمل توده ایها - زنده یاد رضا فاضلی
آرزوهای رضا شاه و اندیشه راست دموکرات - الاهه بقراط
رضا شاه قهرمان انقلاب مشروطه است - دکتر ماشاالله آجودانی
حکومت رضا شاه و دست انگلیسی ها - دکتر علی میرفطروس
پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی
19 اسفند 2570
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیش از کامنت گذاشتن به نکات زیر توجه کنید :
1 - برای خود یک نام برگزینید و به گونه ناشناس کامنت نگذارید.
2 - داوری شما درباره من برای من ارزشی ندارد. پس آن را پیش خود نگه دارید.
3 - دشنام و اتهام بی سند به من و سایر نظر دهندگان ممنوع است.
4 - کامنت زیر هر پست باید در ارتباط با موضوع آن پست باشد.
در صورت رعایت نکردن هر یک از نکات بالا کامنت شما حذف خواهد شد.
پیروز باشید. پاینده ایران