۱۳۹۱ خرداد ۹, سه‌شنبه

جمهوریخواهی یا پهلوی ستیزی؟


تاریخ 1400 ساله اخیر ایران یعنی از پس از یورش تازیان تا به امروز به جز اندک دوره هایی چیزی جز سیاهی و نکبت برای ایران و ایرانی نبوده است و بی گمان در میان آن اندک دوره ها بهترین دوره ایران از هر نظر دوره پهلوی بوده و جالب تر یا بهتر است بنویسم تاسف آورتر این است که بیشترین دشمنی و کینه لایه در ظاهر روشنفکر (ولی در باطن بی فکر تر از عوام) با این سلسله و این دو پادشاه بوده است و جالب تر این است که دوره پهلوی از همه دوره های پیش از خود و دوره پس از خود در این بازه زمانی 1400 سال عملکرد فوق العاده بهتر و ملی تری داشته و در برخی زمینه ها بی مانند بوده و امروز نیز شاهد یکی از سیاه ترین دوره های تاریخ ایران هستیم ولی کینه یا بهتر است بگویم دشمنی خونین این جماعت با پهلوی ها هنوز بیش از جمهوری اسلامی است و حتی برخی از آنها ترجیح می دهند با اسلامیست هایی که امروز از جمهوری اسلامی کنار زده شده اند همبسته و متحد شوند زیرا در پهلوی ستیزی با آنها اشتراک نظر دارند و بسیاری دیگر از آنها که خود را جمهوریخواه و بسیار دموکرات می دانند  بیش از آنکه روی مبارزه با جمهوری اسلامی و همینطور ارائه طرح و نظریه و شفاف سازی دیدگاه های خود درباره اینکه چگونه جمهوری برای ایران مد نظرشان است کارشان در حد سیاه نمایی و نفی دوره درخشان پهلوی و همینطور مبارزه با شاهزاده رضا پهلوی به جای مبارزه با جمهوری پربرکت است و از سوی دیگر همین کسانی که خود را بسیار دموکرات می دانند بسیاریشان حتی مخالف آن هستند که گزینه حکومت مشروطه در فردای جمهوری پربرکت در میان گزینه هایی باشد که به رای مردم گذاشته شود و شخص دکتر اسماعیل نوری علا چندین بار به این تعصب گروه های جمهوریخواه روی فرم حکومت اشاره کرده اند در حالی که هم شخص شاهزاده رضا پهلوی و هم مشروطه خواهان بارها و بارها عنوان کرده اند که اگر در فردای ایران مردم ایران نوعی از جمهوری را خواستند رای مردم را می پذیرند و هرکسی که ادعای دموکرات بودن دارد باید بپذیرد.
متاسفانه تنها گروه های جمهوریخواهی که برای آینده ایران مدل ارائه دادند یکی تجزیه طلبان است که طرح جمهوری فدرال را روی میز گذاشته اند تا در فردای جمهوری اسلامی این خاک پاک را تکه تکه کنند و دیگری کمونیست های قدیمی مانند حزب کمونیست کارگری که مدینه فاضله شان را جمهوری سوسیالیستی و شورایی معرفی کرده اند. سایرین تنها سخن از جمهوری می گویند بی آنکه شفاف و بی پرده بگویند چگونه جمهوری مد نظر آنهاست و اینگونه به نظر من می رسد که این جماعت بسیار بیش از آنکه یک طرح مشخص برای جمهوریت در ایران داشته باشند کارشان را روی پهلوی ستیزی متمرکز کرده اند.
پهلوی ستیزی این جماعت ویژه امروز نیست بلکه سابقه دارد و سابقه اش به همان جایی بر می گردد که این جماعت همگی بدون استثنا برای پهلوی ستیزی و بدون توجه به میهن و مصالح ملی به زیر عبای خمینی رفتند تا بلکه سهمی از قدرت داشته باشند و هیچکدامشان هم تا روزی که خمینی آنها را از عرصه سیاسی کنار نگذاشت مخالفتی با او نداشتند و اکثریت مطلقشان امروز هم همان سخنان را می گویند و سخن تازه ای برای گفتن ندارند و حتی شجاعت و انسانیت گفتن جمله ((اشتباه کردم)) را ندارند و انگار نه انگار که این آنان بودند که با بزرگترین جنایتکار چهارصد سال اخیر ایران با افتخار دست اتحاد دادند و این سرزمین را به خاک سیاه نشاندند.
من از روزی که فهمیدم مخالف این رژیم هستم و بیش از آن از زمانی که دیگر خودم را یک مسلمان نمی دانم انتقادات بسیاری به جامعه ایران داشتم و دارم ولی توده جامعه ایران در مقایسه با به اصطلاح روشنفکرانی که این بدبختی را برای ایران رقم زدند از همان روزهای نخست این نکبت و سیاهی در ایران با شهامت و افتادگی ((اشتباه کردم)) را بر زبان می آورد و روشنفکرانی که باید مسئولیت پذیری را در جامعه تبلیغ کنند هنوز هم مسئولیت اعمال خود را بر عهده نمی گیرند.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد

9 خرداد 2571

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۹, جمعه

پرسشی از کسانیکه به دنبال یک ایران مدرن هستند


فتواهای پی در پی که حکم به قتل و ترور هنرمند خوب سرزمینمان شاهین نجفی داده اند سبب شد تا در ذهنم تاریخچه این فتواها را تنها در تاریخ معاصر ایران مرور کنم و به یک پرسش اساسی برسم.
فرض بگیریم که جمهوری اسلامی سقوط کرد و یک حکومت ملی و مدرن که به دنبال پیشرفت هرچه بیشتر ایران و ایرانی بود با هر شکل و فرمی روی کار آمد.
همگی می دانیم که آخوندها و دین فروشان اسلام به محض اینکه حس کنند حرکتی در کشور بر علیه منافع دین و منافع شخصی و گروهی خودشان باشد از روی منبرهای خود فریاد ((اسلام در خطر است و مسلمانان قیام کنید)) را سر خواهند داد و لشگر نا آگاهان هم به خیابان خواهند ریخت. می دانم که باید آموزش بدهیم تا آن نا آگاهان به دنبال آخوند راه نیفتند اما چه بخواهیم و چه نخواهیم حداقل تا چند دهه آینده بخش بزرگی از جامعه ایران در زندگی خود برای سخنان و دستورات آخوندها ارزش قائل خواهند بود.
پرسش مشخص من این است که در یک ایران مدرن با این فتواها و فتوادهندگان چه باید بکنیم و چه کار کنیم که این بساط ضد ایران و ضد آزادی فتوا دادن تعطیل شود؟

از دوستان خوبم می خواهم به دور از احساسات و با خرد به این پرسش پاسخ دهند.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

29 اردیبهشت 2571

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۸, پنجشنبه

نگاهی به تاریخچه آرامگاه خیام (به بهانه 28 اردیبهشت روز بزرگداشت این خردمند بزرگ)


بی گمان یکی از زیبا ترین و اعجاب انگیز ترین بناهای ساخته شده در تاریخ معاصر ایران آرامگاه دانشمند و خردمند بزرگ عمر خیام در شهر نیشابور است.
طراح و سازنده این بنای زیبا مهندس سرشناس و چیره دست سرزمینمان آقای هوشنگ سیحون است که متاسفانه به برکت این انقلاب نکبت بار و جمهوری پربرکت حاصل از آن امروز در ایران نیستند و سرزمین ما از هنر و ذوق بی مانند ایشان محروم است.
در سال 2515 (1335 ه.خ) انجمن آثار ملی در نامه ای به مهندس سیحون از ایشان خواست که طرحی تازه و درخور شخصیت علمی خیام برای آرامگاه او ارائه دهد و ایشان پس از بازدید از محل و مطالعات سرانجام پس از نزدیک به دو سال طرح مورد نظر خود به انجمن آثار ملی ارائه داد و انجمن هم پس از دریافت این طرح آن را برای تایید آن را نزد مهندس محسن فروغی رئیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فرستاد که ایشان نیز در نامه خود به انجمن طرح مهندس سیحون برای آرامگاه خیام را بسیار ستایش کردند.
پس از تایید طرح و اطلاع این موضوع به سیحون ایشان کار روی نقشه های قطعی خود بنا و اطراف بنا را آغاز کرد. مهندس سیحون در نامه خود به انجمن در توصیف نقشه ها و طرح های نهایی چنین می نویسد : (( استخوان بندی بنا فلزی و دارای روکش آلومینیوم خواهد بود در قسمت سقف نوعی شیشه های ضخیم الوان و در متن قسمت بدنه با کاشی پشت و رو تزیین خواهد شد.زیر سازی بنا با بتون و کرسی و پله ها با سنگ گرانیت و بدنه دیوار مجاور آبنماها با سنگ تراورتن و سنگ روی قبر از سنگ سیاه مشهد خواهد بود)). 
اما مهندس سیحون پس از مشورت با مهندس حسین جودت که نقش پیمانکار این پروژه را بر عهده داشت در نامه دیگری به انجمن نوشت : (( طرح اولیه ساختمان آرامگاه خیام با استخوان بندی فلزی تهیه گردید و در نظر بود که روکار آن با آلومینیوم پوشیده شود پس از مراجعه به اهل فن معلوم شد که روکش آلومینیوم بر فلز آثار نامطلوبی  از لحاظ ترکیبات شیمیایی دارد .از این رو تصمیم گرفته شد که کار با بتن ظریف اجرا گردد و ارتفاع آرامگاه نیز از 12 متر به 22متر ترقی داده شود تا عظمت بیشتری پیدا کند)).

در سال 2518 (1338 ه.خ) کار ساخت آرامگاه آغاز شد و پس از سه سال کار خستگی ناپذیر سرانجام این کار ملی به پایان رسید.

مهندس حسین امانت که خودشان از معماران چیره دست ایرانی هستند و شاهکارهایی مانند برج شهیاد (آزادی) تهران را ساخته اند و از شاگردان مهندس سیحون بوده اند درباره آرامگاه خیام می گویند: (( آرامگاه خیام از لحاظ معماری و ساخت یکی از مهم ترین ساختمانهای ساخته شده در زمان خود است.ارتفاع بنا 22 متر است و استخوان بندی اصلی آن فلزی محاط در پوشش بتنی است.شکل بنا در پایین تقسیم بندی ده گانه دارد و فاصله پایه ها 5 متر است.اضلاع بنا مستقیما به سمت بالا ادامه یافته و به صورت اشکال هندسی منظم تورفتگی پیدا میکنند و بعد به صورت تقریبا مخروطی شکل به هم رسیده شبه گنبدی را در بالا به وجود می آورند که قسمت عمده آن مشبک  وتو خالی و یادآور ستاره ای است  که نماد شخصیت علمی و ستاره شناسی خیام تلقی می شود.سطح درون و بیرون آرامگاه با کاشیهای معرق و اشعار خیام مزین شده است.روکار بنا معرق کاری سنگی است و با قطعات نازک سنگهای محکم و شفاف ساخته شده است.در کنار آرامگاه هفت خیمه سنگی بسیار زیبا وجود دارد که در زیر هرکدام یک حوض آب با کاشی فیروزه ای رنگ ساخته شده است)).

این پست با چند رباعی دلنشین و زیبا از خردمند بزرگ عمر خیام پایان می دهم:

 چندان بخورم شراب کاین بوی شراب

آید ز تراب چون روم زیر تراب

گر بر سر خـاک من رسد مخموری

از بوی شراب من شود مست و خراب



ای چرخ فلک خرابی از کینه تست

بیدادگری پیشه ديرينه تست

وی خاک اگر سينه تو بشکافند

بس گوهر قیمتی که در سینه تست





 گویند بهشت و و حور عین خواهد بود

وآنجا می ناب و انگبین خواهد بود

گر ما می و معشوقه گزیدیم چه باک

چون عاقبت کار چنین خواهد بود


گویند بهشت و حور و کوثر باشد

جوی می و شير و شهد و شکر باشد

پر کــن قـدح بـاده و بـر دستم نِه

نـقدی ز هزار نـسیه بـهتـر باشد



تا کی ز چراغ مسجد و دود کنشت؟

تا کی ز زيان دوزخ و سود بهشت؟

رو بر سر لوح بين که استاد قضا

اندر ازل آن چه بودنی است ، نوشت





امیدوارم روزی ایران زمین از اندیشه خردگرایانه خردمندانی مانند خیام پر شود و همچنین امیدوارم عمر بزرگانی مانند مهندس هوشنگ سیحون دراز باشد تا روزی دوباره به سرزمین خود بازگردند و بتوانیم از دانش این بزرگان استفاده کنیم.


پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی


28 اردیبهشت 2571

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

25 اردیبهشت - بزرگداشت ابرمرد تاریخ ایران زمین فردوسی بزرگ


25 اردیبهشت روز بزرگداشت پدر فرهنگ ایران فردوسی بزرگ است.
فردوسی ابرمردی بود که نگذاشت ما ایرانیان با وجود فتح شدن سرزمینمان از سوی اعراب هیچگاه عرب شویم و زبان پارسی را به بهترین گونه ممکن نگهداری کرد. اگر این بزرگمرد نبود امروز من و شما با زبان عربی باهم سخن می گفتیم و کشورمان را هم با افتخار یک کشور عرب می دانستیم. همان اتفاقی که در مصر با آن همه تمدن و سابقه تاریخی افتاد. البته در نگاهداری ز
بان پارسی نباید از نقش بسیار مهم ابرقهرمان ایران یعقوب لیث هم چشم پوشی کرد.
یکی از ویژگی های شاهنامه (که امیدوارم روزی همه ایرانیان در خانه خود داشته باشند و آن را بخوانند) آموختن میهن پرستی است.

با چند بیت از فردوسی بزرگ این نوشته را پایان می دهم و در این بیت ها فردوسی تازیان و وضعیت ایران پس از یورش تازیان را به بهترین شکل ممکن توصیف می کند:


چنین است پرگار چرخ بلند ..... که آید بدین پادشاهی گزند

ازین مار خوار اهرمن چهرگان ..... ز دانایی و شرم بی بهرگان


ازین زاغ ساران بی اّب و رنگ ..... نه هوش و نه دانش، نه نام و نه ننگ


نه گنج و نه نام و نه تخت و نژاد ..... همی داد خواهند گیتی به باد


که زود آید این روز اهریمنی ..... چو گردون گردان کند دشمنی


شود خوار هر کس که بود ارجمند ..... فرو مایه را بخت گردد بلند


پراکنده گردد بدی در جهان ..... گزند آشکارا و خوبی نهان


به هر گوشه ای در، ستمکاره ای ..... پدید آید و زشت پتیاره ای


نشان شب تیره آید پدید ..... ز ما بختِ فرخ بخواهد بُرید


چنین است گفتار و کردار نیست ..... بجز اختر کژه در کار نیست


چو با تخت، منبر برابر شود ..... همه نام بوبکر و عُمر شود


نه تخت و نه دیهیم بینی، نه شهر ..... کز اختر، همه تازیان راست بهر


چو روز اندر آید به روز دراز ..... شودشان سر از خواسته بی نیاز


نه تخت و نه تاج و نه زرینه کفش ..... نه گوهر، نه افسر، نه رخشان درفش


برنجد یکی، دیگری بر خورد ..... به داد و به بخشش کسی ننگرد


ز پیمان بگردند و از راستی ..... گرامی شود کژی و کاستی


پیاده شود مردم رزمجوی ..... سوار آنکه لاف آرد و گفتگوی


کشاورز جنگی شود بی هنر ..... نژاد و بزرگی نیاید به بر


رباید همی این از آن، آن از این ..... ز نفرین ندانند باز، آفرین


نهانی بتر زآشکارا شود ..... دل مردمان سنگ خارا شود


بد اندیش گردد پدر بر پسر ..... پسر همچنین بر پدر چاره گر


شود بندۀ بی هنر شهریار ..... نژاد و بزرگی نیاید به کار


به گیتی نماند کسی را وفا ..... روان و زبانها شود پسر جفا


از ایران و از تُرک و از تازیان ..... نزادی پدید آید اندر میان


نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود ..... سخنها به کردار بازی بود


همه گنجها زیر دامن نهند ..... بکوشند و کوشش به دشمن دهند


نه جشن و نه رامش، نه گوهر، نه نام ..... به کوشش ز هر گونه سازند دام


زیان کسان از پی سود خویش ..... بجویند و دین اندر آرند پیش


بریزند خون از پی خواسته ..... شود روزگار بد آراسته


نباشد بهار از زمستان پدید ..... نیارند هنگام رامش نبید


ز پیشی و بیشی ندارند هوش ..... خورش نان کشکین و پشمینه پوش
پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آبااد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی
 25 اردیبهشت 2571 

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

مقایسه فاطمه زهرا با زنان بزرگ تاریخ ایران


از روزی که اسلامیون در سی و سه سال پیش در ایران به قدرت رسیدند برای تحقیر زن زادروز فاطمه دختر محمدبن عبدالله را برای روز زن گذاشتند و همه تلاششان این بوده که این زن بیچاره و قابل ترحم الگوی زن ایرانی باشد که البته از پیش از به قدرت رسیدن اسلامیون نیز این تلاش بود که اوجش تلاش آخوند کت و شلواری یعنی علی شریعتی برای معرفی فاطمه به عنوان یک الگوی خوب برای زن ایرانی است.
همه عمر فاطمه 18 سال بوده که 9 سال در ازدواج با علی و زایش 4 فرزند گذشته و با توجه به نوشته های معتبر تاریخی (نه چرندیات آخوندهای شیعه) او هیچ کار درخشانی در تاریخ نداشته. تنها جایی که در تاریخ اسلام از او یاد شده اختلاف او با ابوبکر بر سر باغ فدک است (باغهایی که محمد آنها را به زور از یهودیان برای نکشتنشان گرفت).
شریعتی با افتخار یکی از کارهای درخشان فاطمه را تمیز کردن شمشیر خونین علی می داند.
این الگو و مدلی است که اسلامیون از زن می خواهند. موجودی حقیر و پست که همیشه زیر سلطه مرد باشد.
از سوی دیگر تاریخ ایران زمین زنانی را به خود دیده که شماری از آنها در دوران خود یگانه بودند که در اینجا از برخی از آنها نام می برم.

1- آرتمیس : ژنرال نیروی دریایی ایران در زمان خشایار شاه هخامنشی. این زن تا به همین امروز یگانه دریاسالار زن تاریخ بوده است.

2- یوتاب : سردار دلیر ایرانی که در کنار برادرش آریوبرزن تا آخرین نفس در برابر اسکندر گجستک در راه دفاع از ایران جنگید و تسلیم نشد.

3- آرتادخت : این زن وزیر خزانه داری ایران در دوره اشکانیان بوده و نخستین زن در سراسر جهان بوده که بر این مسند تکیه زده و بسیار هم در این مسند درخشان عمل کرد و کار مالیات ها را سامان بخشید.

4- آذرناهید : ملکه بزرگ ایران در دوره پادشاهی شاپور ساسانی که از او در کتیبه های باستانی به عنوان بانویی میهن پرست نام برده شده.

5- آزرمی دخت : دختر خسرو پرویز که به شاهنشاهی ایران رسید و از او به عنوان یکی از پادشاهان بزرگ ساسانی نام برده می شود.

6-هلاله : پادشاه ایران در دوران کیانیان که در کتاب های کهن از او به عنوان پادشاهی بزرگ با لقب همای آزاد یاد می شود.


اینها تنها شمار اندکی از زنان دلیر ایران زمین در دوران پیش از یورش تازیان پیرو محمد بودند. یورش تازیان و دیدگاه های آنها به زن که به عنوان جنس دست دوم و به گفته شخص محمدبن عبدالله به عنوان حیوانات اهلی قابل ترحم و تنها ابزاری برای ارضای جنسی و بچه دار شدن بود سبب شد که زن ایرانی قرنها در پستوی خانه ها زندانی شود و جامعه ایرانی حالت تک جنسیتی به خود بگیرد تا اینکه به دوران معاصر رسیدیم. حال در اینجا به شمار اندکی از زنان بزرگ و تاثیرگزار تاریخ معاصر ایران اشاره می کنم.


1- طاهره قره العین : بی گمان این زن آغازگر مبارزات زنان در دوران پس از اسلام است. زنی که حضوری فعال در جنبش باب داشت  و زنی شاعر بود که حتی به اصطلاح همفکرانش هم او را به دلیل زن بودنش تحقیر می کردند اما نقطه اوج شهامت این زن دلیر در حجاب از سر برداشتنش در جمع بود. او با شهامت مبارزه با 12 سده تحقیر زن را آغاز کرد.

2- پروین اعتصامی : از این زن به عنوان بزرگ بانوی شعر ایران یاد می شود. دیوان شعر او یکی از ارزشمندترین و پرطرفدارترین کتاب های شعر ایران در دوران معاصر است. این زن هنرمند جزو نخستین زنان ایرانی بود که از فضای به وجود آمده برای تحصیل و کار زنان در دوره رضا شاه بزرگ استفاده کرد و به ریاست کتابخانه دانشسرای عالی تهران هم رسید. او از مدافعین و حمایت کنندگان سرسخت طرح موسوم به کشف حجاب توسط رضا شاه بود و حتی در این باره نیز شعری سرود.

3- فروغ فرخزاد : شاعر بزرگ معاصر ایرانی است که بسیاری او را از بزرگان شعر نو ایران می دانند.

4- شهبانو فرح پهلوی : همسر محمدرضا شاه و ملکه سابق ایران. زنی که حتی بسیاری از پهلوی ستیزان بر بزرگی و خدمات این زن به ویژه در عرصه فرهنگ و تلاش برای حضور هرچه بیشتر زنان در عرصه های اجتماعی تاکید دارند. شهبانو فرح تا به امروز قدرتمندترین زن ایرانی در 1400 سال اخیر بوده.

5- دکتر فرخ رو پارسا : زنی پزشک که در دو دولت امیرعباس هویدا بر صندلی وزارت آموزش و پرورش نشست. این زن جزو کسانی بود که بسیار در جهت حقوق زنان در ایران تلاش کرد. زمانی در مجلات در این راه می نوشت و زمانی بر صندلی نمایندگی پارلمان نشست و زمان هم بر کرسی وزارت و هیچگاه این هدف مهم را فراموش نکرد.

اینها تنها شمار اندکی از زنان بزرگ تاریخ این سرزمین بودند. تنها کافی است هرکدام از این بانوان بزرگ و دلیر را با فاطمه مقایسه کنیم تا متوجه شویم چه کسی شایسته الگو بودن برای زنان ایرانی است.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

23 اردیبهشت 2571

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه

ترور یک سنت اسلامی است


اجرای ترانه زیبای نقی توسط هنرمند گرامی شاهین نجفی موجی را به راه انداخت و دوباره اسلامیون که برخی از آنها خود را نیز خیلی دموکرات و نواندیش می دانند فریاد توهین به مقدساتشان را زدند و فتوای ترور شاهین نجفی نیز به مانند اندیشمندان و سرایندگان بسیار دیگر در طول این 1400 سال سیاه نیز صادر شد.
برخی هنوز گمان می کنند که آخوندها بد هستند و اسلام راستین (که آخوندهای کت و شلواری و چپهای اسلامی به دنبال آن هستند) چیز خوبیست و حتی آقای محمد نوریزاد که امروز برای برخی تبدیل به یک انسان وارسته شده در ویدئوی تازه منتشر شده خود از آزادمنشی اسلام سخن می گوید و آقای مهدی خزعلی (سازنده برنامه تلویزیونی هویت و دوست نزدیک سعید امامی) که او نیز به مانند نوریزاد برای برخی نماد مقاوت در برابر خامنه ای است  شاهین نجفی را محکوم می کند و محسن سازگارا از حواریون خمینی و پاسدار سابق شاهین نجفی را تلویحا به همکاری با آخوندها متهم می کند.
سایر اسلامیون به اصطلاح آزادیخواه نیز در برابر این دستور قتل ترجیح دادند خفه خون بگیرند و به حفظ بیضه مبارک اسلام بپردازند.
اما این نخستین دستور ترور در تاریخ اسلام نیست. نخستین دستورات ترور را پایه گزار این مکتب محمدبن عبدالله در راه حذف فیزیکی اندیشمندان و سرایندگان مخالف خود صادر کرد که در میان ترور شوندگان می توان به کعب بن اشرف و عصما بنت مروان اشاره کرد که سرشناس ترین مقتولین این ترورها بودند و تنها برای مخالفت با محمد و سرودن شعر بر ضد اسلام فرمان ترورشان صادر شد و عصما در حالی کشته شد که کودک شیرخواره اش در حال شیرخوردن از پستانش بود و به اندازه کافی هم مستندات تاریخی در زمینه این ترورها وجود دارد که انسانهای آگاه که ایمان را کنار گذاشته اند و خرد را چراغ راه خود قرار داده اند آنها را مطالعه کنند.
این برخورد پایه گزار این دین با مخالفینش بوده و اگر به راستی به دنبال واقعیات تاریخی باشیم آخوندهای امروز کاری بر خلاف اسلام و سنت محمدی انجام نمی دهند بلکه مشکل از آخوندهای کت و شلواری و روشنفکرنماست که همه تلاششان تنها حفظ بیضه اسلام است و مرتب لندن و پاریس و واشنگتن از دروغین بودن اسلام خامنه ای سخن می گویند و وعده اسلام راستین را می دهند و رئیس جمهور سابق خمینی ابوالحسن بنی صدر هم در نقش مجتهد مشغول ماله کشی آخوندی است (من نمی دانم آقای بهرام مشیری چه شرفی در وجود این شخص دیده که از شریف بودن او سخن می گوید).
تنها در تاریخ صد و پنجاه سال اخیر میهنمان اجرا کنندگان اسلام ناب محمدی قصد جان ده ها تن از اندیشمندان و سیاسیون را کردند که در بیشتر موراد هم پیروز بودند و در اندک نمونه هایی هم نتوانستند.
از قتل عام وحشیانه بابی ها با فتوای آخوندها و به دستور ناصرالدین شاه و به دست امیرکبیر تا سیخ داغ فرو کردن در چشمان میرزا آقاخان کرمانی و سپس کشتن او و ترور احمد کسروی و سپهبد رزم آرا و ساعد مراغه ای و حسنعلی منصور و سپس در این جمهوری پربرکت  قتل عامهای وحشتناک و چند هزار نفری دست اندرکاران حکومت پهلوی با برچسب طاغوتی و مفسد فی الارض و چپ ها با برچسب کفار و مجاهدین با برچسب منافق و همینطور ترور فریدون فرخزاد و شاپور بختیار و کوروش آریامنش و تیمسار اویسی و تلاش برای ترور رضا فاضلی که به مرگ فرزند او منجر شد و ده ها اندیشمند دیگر در درون و بیرون از ایران.
اینها تنها نمونه هایی انگشت شمار از ترورهایی است که اسلامیون در حدود 150 سال اخیر ایران انجام داده اند و اگر تاریخ 1400 ساله و نکبت بار اسلام در سرزمینمان را بخوانیم شمار این دست جنایات وحشیانه سر به فلک خواهد شید.
آنهایی که خود را مسلمان می دانند هرگاه چنین گندهایی را اسلامیون بالا می آورند شعری احمقانه را تکرار می کنند که :((اسلام به ذات خود ندارد عیبی)). اتفاقا باید گفت اسلام از روز نخست همین عیبها را داشته و با ترور و جنایت گسترش پیدا کرده.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

21 اردیبهشت 2571