فتواهای پی در پی که حکم به قتل و ترور هنرمند خوب سرزمینمان شاهین نجفی داده اند سبب شد تا در ذهنم تاریخچه این فتواها را تنها در تاریخ معاصر ایران مرور کنم و به یک پرسش اساسی برسم.
فرض بگیریم که جمهوری اسلامی سقوط کرد و یک حکومت ملی و مدرن که به دنبال پیشرفت هرچه بیشتر ایران و ایرانی بود با هر شکل و فرمی روی کار آمد.
همگی می دانیم که آخوندها و دین فروشان اسلام به محض اینکه حس کنند حرکتی در کشور بر علیه منافع دین و منافع شخصی و گروهی خودشان باشد از روی منبرهای خود فریاد ((اسلام در خطر است و مسلمانان قیام کنید)) را سر خواهند داد و لشگر نا آگاهان هم به خیابان خواهند ریخت. می دانم که باید آموزش بدهیم تا آن نا آگاهان به دنبال آخوند راه نیفتند اما چه بخواهیم و چه نخواهیم حداقل تا چند دهه آینده بخش بزرگی از جامعه ایران در زندگی خود برای سخنان و دستورات آخوندها ارزش قائل خواهند بود.
پرسش مشخص من این است که در یک ایران مدرن با این فتواها و فتوادهندگان چه باید بکنیم و چه کار کنیم که این بساط ضد ایران و ضد آزادی فتوا دادن تعطیل شود؟
از دوستان خوبم می خواهم به دور از احساسات و با خرد به این پرسش پاسخ دهند.
پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی
29 اردیبهشت 2571
در یک جامعه ازاد برابری همه شهروندان در مقابل قانون تضمین شده است و نباید از
پاسخحذفاین جهت بدل بد راه بدهی . اجرای درست قانون و تاکید بر اینکه هیچ دین و یا شخصی
از حاشیه امن برخوردار نیست همه را با حق و حقوق خودشان اشنا میکند اما همانطور
که اشاره کرده اید زمانبر است شاهد مدعایم مشگل تجاوز و ازار جنسی بچه ها بوسیله
کشیشها و سرپوش گذاردن بران از طرف دولتها ٫ تقریبا در تمام کشورهای غربی برای
سالیان دراز و دلیل ان هم ریشه داشتن باورهای مذهبی در بین مردم است. وقتی در غرب
با داشتن پشتوانه چند صد ساله دمکراسی این مشگل ریشه کن نشده ٫ خوب مردم ما با نداشتن
تجربه دمکراسی و عادت به غلامی و بندگی فلان اخوند که جای خود دارند. در پایان باید این
نکته ظریف را هم یاداوری کنم که از طرفی نباید فراموش کنیم که یک تجربه چند صد ساله
غرب در رابطه با مبارزه با انواع تحمیق فکری مردم مغرب زمین مفت و مجانی در اختیار
ماست البته نباید زود ذوق زده بشویم و فراموش کنیم که دین اسلام و روش بهره برداریش
از نااگاهی مردم حدیثی دیگر است و راه کار دیگری را میطلبد ولی همانطور که گفتم مواد
اولیه مجانیی و روشهای مقابله با تردستی دینکاران که ثمره دهها تحقیق محققین غربیست
دستمایه خوبیست.سخنم بدرازا کشید اما بنظر من همانطور که برای پزشگ یا مهندس شدن
باید بدانشگاه رفت و تحصیلات عالیه داشت و به اخرین دست اوردهای علمی مجهز شد باید
در دانشگاهها کرسیهای اسلام شناسی برپا کرد و دین پژوهان و یا کسانی که میخواهند ملا
بشوند از دانشگاه فارغ التحصیل شوند نه از حوزه های جهل پروری البته لازم بیاداوری نیست
دانشجویان علوم دینی همزمان باید واحدهایی از ادیان دیگر را هم پشت سر بگذارند و از این طریق
مدرسین دینی داشته باشیم که کمتر متعصب و دگم باشد . البته بقول معروف ارزو بر جوانان عیب
نیست و ما هم با امید به اینده ای بهتر برای ان دیار روزگار میگزانیم تا چه پیش اید .