۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

شورش 15 خرداد سند دروغگویی بخشی از انقلابیون 57 است


نمی دانم چرا تا به حال آنگونه که شایسته است به شورش ارتجاعی 15 خرداد که بی گمان نخستین تلاش دستگاه آخوندیسم شیعه پس از انقلاب مشروطه برای به دست آوردن همه جانبه قدرت سیاسی بوده پرداخته نشده است.
البته از بخشی که مغزشان در 28 مرداد یخ زده و مبدا تاریخ برایشان 28 مرداد است و دلیل همه مشکلات را در سقوط یکی از سیاسیون بی دستاورد تاریخ معاصر ایران می داند نمی توان انتظاری داشت ولی نمی دانم چرا افراد و مورخانی که در میهن دوستی و همینطور نداشتن حب و بغض از سویشان شکی ندارم تا به حال آنگونه که شایسته و بایسته است به این شورش ارتجاعی نپرداخته اند.
نخست ببینیم اساسا انقلاب سفید چه بود؟
انقلاب سفید اصلاحاتی بود که زیر نظر شخص محمدرضا شاه پهلوی برای سرعت بخشیدن هرچه بیشتر به پیشرفت کشور و جامعه انجام شد که در ابتدا شش اصل اساسی داشت و به مرور زمان به نوزده اصل تبدیل شد و اساسا جامعه ایران را متحول کرد و می توان گفت در 15 سال پایانی دوره پهلوی با آغاز و گسترش طرحهای انقلاب سفید وضعیت رفاهی و تحصیلی جامعه ایران چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی به یکباره ارتقا بی مانندی پیدا کرد و در بالاترین رده های جهانی قرار گرفت.
برای آگاهی بیشتر از طرحهای انقلاب سفید می توانید کتاب ((انقلاب سفید)) نوشته شخص محمدرضا شاه پهلوی را از اینجا دانلود کنید.
اما مشکل دستگاه آخوندیسم شیعه بیش از همه با دو اصل انقلاب سفید بود.

اصل نخست : اصلاحات ارضی و الغای نظام ارباب و رعیتی.

این بدان معنا بود که زمینهای کشاورزی از فئودال ها و زمین داران بزرگ که کشاورزان را به رعیتی می گرفتند خریداری شده و به صورت رایگان به کشاورزان داده شد تا آنها روی زمینهای خودشان کار کنند و دیگر رعیت کسی نباشند.
امروز ما به سادگی می گوییم نظام ارباب و رعیتی نابود شد ولی عمق فاجعه را باید از کسانی پرسید که خودشان این ستم را دیده اند و آن زمان می فهمیم که چه کارهای کثیف و ضد انسانی از سوی این مالکان فئودال انجام می شد.
شاید یکی از کثیف ترین این کارها این بود که هر رعیتی که ازدواج می کرد تازه عروس شب نخست در اختیار ارباب بود و رعیت هم به دلیل نیازمندی مالی نمی توانست هیچگونه شکایتی به دستگاه قضایی ارائه بدهد. این تنها یک نمونه از این کارهای  ضد انسانی است که زیر این نظام ارباب و رعیتی انجام می شد.
این مالکان و اربابان جزو متحدان اصلی دستگاه آخوندیسم شیعه بودند و بخش عمده ای از پول آخوندها از سوی این مالکان تامین می شد و با از بین رفتن نظام ارباب و رعیتی منافع مالی آخوندها نیز به خظر افتاده بود.

اصل پنجم : اصلاح قانون انتخابات و دادن حق رای و حق انتخاب شدن به زنان

تا پیش از آن زنان در کنار دیوانگان و قاتلان و پسران نابالغ جزو کسانی بودند که نه حق انتخاب شدن و نه حق انتخاب کردن داشتند و بی گمان دستگاه آخوندیسم شیعه حتی بیش از اصلاحات ارضی با فعال شدن هرچه بیشتر زنان در عرصه اجتماعی مشکل داشت و مخالفت داشت و آن را مخالف اسلام می دانست. تلگرافی که خمینی به پادشاه ایران در 17 مهر سال 41 می زند خود بیانگر این نکته است :



((حضور مبارک اعلیحضرت همایونی

پس از اهداء تحیت و دعا، به طوری که در روزنامه ها منتشر است، دولت در انجمن‌های ایالتی و ولایتی اسلام را در رای دهندگان و منتخبین شرط نکرده و به زنها حق رای داده است و این امر موجب نگرانی علماء اعلام و سایر طبقات مسلمین است.

بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است.

مستدعی است امر فرمائید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه‌های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگوئی ملت مسلمان شود.

الداعی روح الله الموسوی))

در کنار خمینی آخوندهای دیگر نیز مانند شریعتمداری (که بسیاری همچین آشغالی را یک آخوند مدرن می دانند) و حائری و گلپایگانی به مخالفت برخواستند و 11 روز پس از تلگراف خمینی در تاریخ 28 مهر تلگرافی را این بار به نخست وزیر وقت اسداله علم فرستادند  که از این قرار بود :

(( مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلس شورا، برای شخص جنابعالی و دولت ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد کرد....علمای اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین، در امور مخالف با شرع ساکت نخواهند ماند)).

گروه دیگری که در همه این مراحل درکنار این مفتخواران عمامه به سر بود گروه تازه تاسیس نهضت آزادی و سه عضو برجسته آن طالقانی - بازرگان و سحابی بود. این گروه اسلامیست نیز تا پایان این بخش از اعتراضات یعنی خود روز 15 خرداد در کنار آخوندها بود و به همین دلیل است که من هیچگاه باور نمی کنم که این افراد خمینی را نمی شناخته اند. همینطور بخشی از به اصطلاح ملیون (حیف نام ملی که برای آنها به کار برده شود) و چپ ها نیز که طبیعتا باید مدافع حقوق کارگرهایی می بودند که در طرحهای انقلاب سفید توجه ویژه ای به آنها شده بود و پس از به اجرا درآمدن طرحها وضعیت معیشتی آنها فوق العاده بهتر شده بود در این اعتراضات حضور فعال داشتند. این به اصلاح ملیون و چپ ها و مجاهدین همگی دروغ می گویند که خمینی را نمی شناختند چون حکومت کتاب هایش را ممنوع کرده بود. خمینی کسی بود که آنها پانزده سال پیش از انقلاب نیز به دنبالش راه افتاده بودند.

در نخستین روزهای بهمن ماه سال 41 قم مرکز شورش مدارس آخوندی شده بود و ماموران امنیتی نیز به سختی آنها را سرکوب کردند و در چهارم بهمن ماه یعنی دو روز پیش از رفراندوم انقلاب سفید پادشاه ایران در قم سخنرانی ایراد کرد و دستگاه اخوندیسم شیعه را ارتجاع سیاه نامید و آنها را افرادی معرفی کرد که مغزشان از هزار سال پیش تا به حال یخ زده. توصیف شاه از آخوندها اینگونه بود:

((همیشه یک عده نفهم که مغز آنها تکان خورده  سنگ در راه ما می انداختند زیرا مغز آنها تکان خورده و قابل تکان خوردن نبوده....ارتجاع سیاه اصلا نمی فهمد و از هزار سال پیش تاکنون فکرش تکان نخورده، او فکر می کند که زندگی عبارت از این است که چیزی یا مالی به ظلم و بیکاری و یا به بطالت و یا از این قبیل بدست آورد و غذایی بخورد و سر به بالین بگذارد ... ولی مفت‌خوری دیگر از بین رفته است در لوایح ششگانه برای همه فکر مناسبی شده ....مقرراتی که امروز وضع کردیم از مقررات سایر ملل اگر جلوتر نباشد عقب‌تر نیست... اما چه کسانی با این مسایل مخالفت می کنند؟ ارتجاع سیاه کسان نفهمی که درک ندارند و بد نیت هستند...)).

با تصویب اصول انقلاب سفید در ششم بهمن که به ویژه با استقبال گسترده زنان ایرانی بود اعتراضات آخوندها دوباره آغاز شد و محمدرضا شاه در سخنرانی خود قانون پیشین انتخابات را مایه ننگ ایران و ایرانی دانست که به دنبال این سخنرانی 9 تن از آخوندها که عبارت بودند از :  مرتضی حسینی لنگرودی، احمد خمینی زنجانی، محمد حسین طباطبایی، محمد موسوی یزدی، محمد رضا موسوی گلپایگانی، سید کاظم شریعتمداری، روح الله موسوی خمینی، هاشم املی، مرتضی حائری
به این اصل و این سخنرانی شاه اعتراض شدیدی کردند و پادشاه ایران در یک سخنرانی تاریخی و بی مانند در تاریخ 22 اسفند با لحن بسیار تندی خطاب به آخوندها گفت :

((باز یکی دو هفته ای است که همین طور که سرمای زمستان دارد کم می شود، می بینم یا می شنوم که مثل مارهای افسرده ای و چون اینها در کثافت خودشان غوطه ور هستند باید گفت مثل شپش های افسرده ای که دارد کم کم اشعه آفتاب به آن ها می خورد مثل این بدبخت ها فکر می کنند. بله موقع خزیدن در کثافت خودشان دو مرتبه رسیده است. این عناصر فرومایه اگر ازخواب غفلت بیدار نشوند چنان مثل صاعقه مشت عدالت در هر لباسی که باشند بر سر آنها کوفته خواهد شد که شاید به آن زندگی ننگین و کثافت شان خاتمه داده شود.)).

در آستانه نوروز خمینی آن جمله معروف را گفت که ((امسال روحانیت عید ندارد)).

در دوم فروردین در مجلس روضه خوانی در قم آخوندها به تمجید از خمینی پرداختند و با سرکوب شدید ماموران حکومتی مواجه شدند.

پادشاه ایران در سخنرانی خود در تاریخ 5 خرداد در کرمان در پاسخ به مخالفین اصلاحت گفت :

(( دو دسته هستند که در جریان اصلاحات ارضی مخالفند، یکی مرتجعین سیاه و دیگری خائنین سرخ. شاه هم چنین گفت که از زمان انقلاب مشروطیت تا به حال عده ای روحانی تحت فرمان یک دولت خارجی عمل کرده اند و هنوز مشغول طرح و برنامه هستند و افزود که وی از ارتجاع سیاه بیش از ارتجاع سرخ متنفراست)).

در 13 خرداد برابر با روز عاشورا خمینی در یک سخنرانی بسیار تند خطاب به پادشاه ایران گفت :

(( من به شما نصیحت می کنم آقای شاه، من به تو نصیحت می کنم دست از این اعمال بردار من میل ندارم که اگر روزی اربابها بخواهند تو بروی مردم شکرگزاری کنند.... من نمی خواهم تو اینطور باشی من میل ندارم تو مثل پدرت بشوی، نصیحت مرا بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را می خواهند، اینها صلاح مملکت را می خواهند، از اسراییل نشنو، اسراییل به درد تو نمی خورد.
بدبخت بیچاره چهل و پنج سال از عمرت میرود، یک کمی تامل کن، یک کمی تدبیر کن، یک قدری عواقب امور را ملاحظه کن، کمی عبرت بگیر، عبرت از پدرت بگیر، اگر راست می گویند که تو با اسلام و روحانیت مخالفی، بد فکری می کنی، اگر دیکته می کنند و به دست تو می دهند در اطراف آن فکر کن. چرا بی تامل حرف می زنی؟ آقای شاه ! اینها می خواهند تو را یهودی معرفی کنند که من بگویم کافری تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند.... ... مگر با رفتن چند زن به مجلس مملکت مترقی می شود؟ مملکت با برنامه های اسراییل درست نخواهد شد....))

به دنبال این سخنرانی دزدان و مفتخواران دیگر جامعه ایرانی یعنی بازاریان بازار را بستند و دست به راهپیمایی زدند.

بامداد روز 15 خرداد ماموران حکومتی خمینی را دستگیر کردند و به باشگاه افسران آوردند و از همه تاسف آورتر فریاد خمینی را آزاد کنید از سوی دانشجویان بود. دانشجویی که می باید شعورش بیش از عوام باشد به مانند گوسفند به دنبال عوام راه افتاده بود.

در سطح شهر نیز لات ها و چاقوکش ها به رهبری طیب حاج رضایی مشغول چاقوکشی و اذیت و آزار زنان بی حجاب و همینطور حمله به پاسگاه ها و پادگان های ارتش بودند.

دولت اسداله علم با شدت عمل در برابر این خرابکاری ها عمل کرد و شماری از خرابکاران نیز کشته و دستگیر شدند. به دنبال سرکوب این شورش آشغال های نهضت آزادی بیانیه ای دادند بدین شرح :

(( شما مردم مسلمان ایران می دانید که قیام مراجع عالیقدر و روحانیون بزرگوار علیه مظالم دستگاه حاکمه و دیکتاتوری است و به هیچ وجه این مبارزه ی مقدس با موضوعات ظاهری اصلاحات ارتباط ندارد)).

خمینی که صبح 15 خرداد دستگیر شده بود با تلاش افرادی مانند مظفر بقایی و تیمسار حسن پاکروان و آخوندهایی مانند شریعتمداری و مرعشی و میلانی که او را تبدیل به شخص اول روحانیت شیعه کردند و تفسیری که از اصل دوم قانون اساسی ارائه دادند آزاد و تبعید شد ولی این اژدهای خونخوار بازگشت و با کینه تمام بازگشت و این خاک پاک و فرزندانش را با تنفر تمام نابود کرد و کسانی که خمینی را آوردند و برایش مقاله نوشتند و به زیر عبایش رفتند و سپس گفتند ما خمینی را نمی شناختیم و این تقصیر شاه بود همگی دروغ می گویند. خمینی کارنامه اش روشن بود.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی

به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

14 خرداد 2571



۲ نظر:

  1. با درود
    در رابطه با مطالب بالا به این موارد دقت فرمایید :1- دولت دکتر مصدق توسط لباس شخصی هایی همچون شهبان و دارو دسته اش با حمایت ایت شیطان کاشانی سقوط کرد . وخود امریکا به کمک و مساعدتش در سقوط ان دولت اقرار می کند .
    2- در تمامی فیلمهای زمان شاه در مراسم رسمی و در نامگذاری فرزندانشان و .. همواره اخوند و مذهب شیعه یک طرف قضیه بود .
    3- شما هیچ اخوند یا طرفدارانش را ندیدید که در زمان شاه اعدام شود . خود شاه پس از واقعه 15 خرداد خمینی را تبعید کرد نه زندانی یا محا کمه . ام هویدا وزیر خودش را زندانی و تخویل ملایان داد .
    4- شاه خدماتی کرد اما خدماتش مثل ان شخصی است که اموال و املاکش را بدست فرزند نا لایقش می سپارد .او همه روجی های اطلاعات را بست و سانسور باعث میشد مردم به سمت شایعه بروند . دیت اخوند را اجازه نداد رو شود

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. با درود

      دوست عزیز مصدق هم خودش انسان به شدت متصب مذهبی بود و هم با آخوندها به ویزه کاشانی روابط بسیار حسنه ای داشت و حتی در این دوره ای که رابطه بسیار خوبی با کاشانی داشت شعبان جعفری رو به استخدام شهربانی درمیاره و در مجلس شورای ملی در برابر پرسش نمایندگانی که اتفاقا دوستان خودش بودن از این کار دفاع کنه.
      خیلی مهم چگونگی به قدرت رسیدن و سقوط یک سیاستمدار مهم نیست. در بررسی کارنامش باید ببینی دستاوردش چی بوده و مصدق هیچ دستاوردی نداشته. پست پیش رو اگر دوست دارید بخونید. خیلی هم کوتاهه. قذافی و صدام و طالبان هم تازه آشکارا به دست غربی ها رفتن کنار. مهم اینه که دستاوردشون چی بوده دوست من.
      نکته دومتون کاملا درسته و محمدرضا شاه فقید بر خلاف پدرش به شدت انسان مذهبی بود.
      اما درباره اعدام دوست عزیزم من گمان نمیکنم درست باشه اندیشه امروز رو ببریم و درباره اون زمان سخن بگیم. شما فکر میکنی اگر یک آخوند اعدام میشد جامعه ای که آخوندها قرنها توش مردم رو شستشوی مغزی دادن و فرهنگ شهید سازی و شهید پروری توش جایگاه ویژه ای داره در برابر اعدام یک آخوند عکس العملش چی بود؟
      درباره خدمات محمدرضا شاه با احترام به شما من فکر میکنم خدمات این مرد تا همین امروز هم داره برای ایران کار میکنه و به گمانم اگر امروز ایرانی هنوز به جایی نرسیده که همه مردم از گرسنگی بمیرن تنها و تنها واسه یک کار درخشان او یعنی پافشاری رو تاسیس اوپکه و یا شما فکر میکنی اگر دو پادشاه پهلوی زن ایرانی رو از پستوی خانه بیرون نمیاوردن آخوندها بدشون میومد زنها رو دوباره بفرستن به پستو؟ زن ایرانی اومده تو جامعه و جامعه از حالت تک جنسیتی خارج شده بود و نمیشد دیگه تک جنسیتی بشه.
      درباره سانسور و سایر اشتباهات شاه من هم بهشون واقفم اما یک چیز رو اصلا نمیتونم انکار کنم و اون هم اینه که شاه از همه مخالفینش بیشتر درد میهن داشت.

      حذف

پیش از کامنت گذاشتن به نکات زیر توجه کنید :

1 - برای خود یک نام برگزینید و به گونه ناشناس کامنت نگذارید.
2 - داوری شما درباره من برای من ارزشی ندارد. پس آن را پیش خود نگه دارید.
3 - دشنام و اتهام بی سند به من و سایر نظر دهندگان ممنوع است.
4 - کامنت زیر هر پست باید در ارتباط با موضوع آن پست باشد.
در صورت رعایت نکردن هر یک از نکات بالا کامنت شما حذف خواهد شد.

پیروز باشید. پاینده ایران