۱۳۹۱ مرداد ۲۹, یکشنبه

چرا فسیل های سیاسی و مریدانشان پشت یک قاب عکس سنگر می گیرند؟


نزدیک به شصت سال از سقوط دولت دکتر محمد مصدق می گذرد.
پیرامون چرایی و چگونگی این سقوط بسیار سخن گفته شده و نوشته شده است که البته بسیاری از آنها بیش از آنکه از روی یک برخورد علمی با یک موضوع تاریخی باشد برخوردی متعصبانه و گاه احمقانه همراه با روضه خوانی و مرثیه سرایی و افسانه سرایی هاست. البته انگشت شماریپ افرادی هم بودند که در این رابطه علمی و منطقی برخورد کرده اند و حتی شماری از اطرافیان شخص مصدق نیز با نوشتن خاطرات که تا حد قابل قبولی به دور از مصلحت اندیشی بوده به روشن شدن هرچه بیشتر این موضوع کمک کرده اند و فردی که به جای تعصب به دنبال آگاهی و برخورد منطقی باشد می تواند با مطالعه آنها و کنار گذاشتن روضه خوانی حداقل از زاویه ای دیگر به آن ماجرا نگاه کند و فردی هم که بخواهد دنبال مرشد خود باشد و تعصب خود را دنبال کند حتی با بودن هزاران اثر پژوهشی و تحقیق علمی هنوز به دنبال افسانه سرایی های مرشدش و مزخرفات روزولت و اعتراف آلبرایت در حضور لابی گر جمهوری پر برکت هوشنگ امیراحمدی است و من شخصا گمان می کنم تا روزی که این فضای قطبی پیرامون این موضوع وجود دارد گویی که هنوز محمدرضا شاه پهلوی بر سر کار است و مصدق تازه سقوط کرده و هنوز زنده است و بحث در این رابطه به جایی نمی رسد. زمانی می توان در این رابطه بحث کرد و به نتایج امیدوار بود که همه بفهمند شاه و مصدق هر دو انسان بودند و زیر خروارها خاک هستند و احتمالا استخوان هایشان هم پوسیده است و از همه مهمتر اینکه این موضوع یک موضوع سیاسی نیست بلکه یک موضوع تاریخی است و باید با آنها به گونه علمی و تاریخی برخورد کرد.
نکته ای که می خواهم در این چند خط اشاره ای به آن داشته باشم این است که چرا پس از شصت سال از سقوط یک دولت و در حالی که سرزمین ما ایران درگیر یکی از سیاه ترین دوران تاریخ خود است هنوز شماری از کسانی که خود را فعال سیاسی و روشنگر و روشنفکر می دانند (و بخشی از کارنامه بیشترشان هم کمک در به قدرت رسیدن دستگاه آخوندیسم شیعه در ایران است) خود را مرید یک سیاستمدار مرده معرفی می کنند و راه خود را راه همان سیاستمدار مرده می دانند (در اینجا کاری به این موضوع ندارم که راه مصدق چه بوده و دستاوردش چه بوده و تا چه میزان درست بوده) و قاب عکس او را روی میز خود یا بالای سر خود می گذارند و در واقع پشت آن قاب عکس پنهان می شوند؟ به راستی چرا اینگونه است؟
جالب و البته تاسف آور این است که این فسیل ها توانسته اند گروهی از جوانان و هم نسلان ما را نیز به همانگونه تربیت کنند.
 بهتر است نگاهی به این طیف قاب عکس پرست بیندازیم که به راستی جالب توجه است.
در لیست مریدان مصدق می توان از جبهه ملی و سایرگروه های به ظاهر لیبرال ، به طور کلی طیف چپ سیاسیون ایران چه چپ های سابق و چه چپ های حال حاضر و از سوی دیگر اسلامیست هایی مانند ملی منقلی (مذهبی) ها و اصلاح طلبان جمهوری اسلامی نام برد.
این شلختگی موجود این مریدان می توان گفت نتیجه سه چیز بیشتر نمی تواند باشد. یا عملکرد مصدق گرفتار همین شلختگی بوده (که البته این سخن من برای این جماعت به مانند همان سخن کفر آلود برای مسلمین است). اگر خوشبینانه بخواهیم به موضوع نگاه کنیم برداشت های مختلف از عملکرد اوست که البته با این تفاوت عمیق در میان این طیف ها خیلی با منطق جور در نمی آید و سومین گزینه که با توجه به کارنامه این گروه ها و همینطور عملکرد امروزشان از دید من احتمال بسیار بیشتری دارد این است که مصدق و نامش در نزد این گروه ها تنها یک ابزار است تا درپشت آن سنگر بگیرند و سخنان خود را به نام او بگویند و عملکرد خود را به نام او بزنند تا به خیال خود اعتباری کسب کنند.
در واقع فعالیت  این گروه ها زیر نام مصدق انجام می شود و به همین دلیل است که آن ها تلاش می کنند نگذارند مصدق و 28 مرداد و اینگونه ماجراها به تاریخ بپیوندد و هر سال با راه اندازی کربلای 28 مرداد آنها تلاش می کنند که این چاقوی خود را به خیال خود دوباره تیز کنند تا دوباره بتوانند در طول ماه های آینده از آن استفاده کنند.
این برخورد دقیقا الگوبرداری شده از آخوندها و مداحان شیعه است که هر سال با فرا رسیدن روز مرگ حسین و تا حدی هم علی کار روضه خوانی و مداحی خود را افزایش می دهند و این کارشان سبب شده که در طول قرنها همیشه کار و کاسبی آنها سکه باشد.
اما این کپی برداری کودکانه نیز در طول این شصت سال از دید من راه به جایی نبرده و بر خلاف آخوندها و مداحان که همیشه کار و کاسبیشان سکه بوده این جماعت هیچگاه جایی در میان توده جامعه نداشته اند. حتی زمانیکه زیر عبای آخوندها رفتند جایی نداشتند و خیال می کردند و می کنند که مردم به دنبال آنها راه افتادند ولی واقعیت تلخ این است جامعه ایران به دنبال آخوندها و اسلامی ها راه افتاد و نه هیچکس دیگر.

به امید روزیکه تعصب روی اشخاص و به ویژه سیاستمداران معاصر در سرزمین ما و استفاده سیاسی از موضوعات تاریخی جای خود را به برخورد علمی با این موضوعات بدهد.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

28 مرداد 2571

۹ نظر:

  1. درود بر کاوه نازنین ،
    بسیار درست نوشتید کاوه جان. همانندی رفتار این سیاست بازان با ماجرای دکتر مصدق و ماجرای کربلا بسیار درست است. این رفتارها بر چند پایه استوار است که بیش از آنکه یک رفتار سیاسی باشد رفتاری اجتماعی و ناجوانمردانه است.
    نخستین ویژگی این رفتارها همان گریه و زاری است که شما نیز به آن اشاره کردید. جلب دلسوزی و ترحم از سوی مردم برای این افراد یک اصل است زیرا اگر نتوانند حس دلسوزی مردم را برانگیزند بناچار باید آگاهانه مردم را به سوی خود بکشانند و چنین چیزی شدنی نیست.
    دومین ویژگی این افراد پنهان شدن پشت هر شخصیت ، باور ، خرافه یا ابزاری است که شاید مردم آن را بپسندند و اگر مردم آن را نپسندیدند تلاش می کنند تا با فریب و مقدس سازی آن را به خورد مردم بدهند.
    گزینۀ سوم که این افراد بسیار به آن علاقه دارند همان کاری است که آخوندها و همۀ فریبکاران به آن نیاز دارند و آن ساختن یک دشمنِ فرضی است. همیشه باید چنین دشمنی را در برابر مردم نمایش دهند تا حواس مردم از رفتارهای ریاکارانۀ اینها پرت شود. ترس از این دشمن فرضی در درون مردم ، می تواند ابزارهای کنترلی خوبی در اختیار کسانی بگذارد که خواستشان به بند کشیدن مردم است.

    پاینده باشید

    شناخت

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر دوست خوبم شناخت گرامی

      متاسفانه کسانی که دهه هاست ادعای روشنفکریشون گوش فلک رو کر کرده هنوز به اون سطح از خرد نرسیدن که با یک موضوع تاریخی برخورد علمی و تاریخی داشته باشن و همانگونه که خودت هم گفتی ترجیح میدن اون برخورد کربلا گونه و روضه خونی رو داشته باشن چون به سود منافعشونه و اون قاب عکس به خیال خودشون واسشون اعتبار میاره.

      شاد باشی

      حذف

    2. از دید من بیشتر این معضلات برمیگردند به اثرات منفی تقیه اجباری در برابر مسلمانها و اسـلام که طی قرنها فرهنگ ایران و ایرانی در مقابل اونـها قرار داشته!... وقتی چاره ای نبوده مگر اسلام آوردن ظاهری یا کشته شدن یا مالیات های سنگین دادن و در کشور خود "اجنبی" حساب شدن... اینها از نظر من سر منشاء این شدند که مردم کم کم دو رو بودن، ریا کردن و ظاهر رو گونه ای دیگر نشون دادن در روح و جانشان رخـنه کـند و جزئی از بودنشان شود. روشنفکران(!!) ایرانی هم از این قاعده به هیچ وجه جدا نبوده اند و از برخورد های بیمارگونه خیلی از اونها میشه این رو خوب تشخیص داد

      حذف
  2. درود و سپاس فراوان از تو ترنم نازنین

    پاسخحذف
  3. پدر جان كشك و البته كشكساب يادت نرود ، مصدق فسيل است يا طايفه سواد كوهی كه الكی الكی شاه شدند با كمك و اراده انگليس و بعدن آمريكا،مصدق حداقل با رای مردم مشغول خدمت به ملت شد ، رضا قزاق و ممد دماغ كه اساسن با امر انگليس و آمريكا آمدند و با امر آنها هم با اردنگ از خيانت به ملت برداشته شدند ، اگر مصدقی ها عكس او را در جلو و يا بالای سر ميگذارند ميخواهند به امثال شوتی مثل تو بگويند برويد و كشكشتان را بسابيد آن پدر و پسر نوكر بودند نه چيزی بيشتر و هرگز هيچ ملتی بدنبال نوكر و خائن نمی افتند!!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نه مصدق فسیل بود نه پهلوی ها خائن و نوکر، منظور از فسیل سیاستمداران بی سوادی هستند که نفهمی و کم خردیشون رو پشت قاب عکس فلان شخص پنهان میکنند. من نمیفهمم تو خوندن ۴ خط مطلب ساده مشکل دارد و از طرف دیگه ادعای همه چیز فهمیتون دنیا رو برداشته.

      حذف
    2. اگر با خواندن یک نوشته کوتاه و چند خطی نفهمیدی که منظور از فسیل کیه و اومدی فقط عقدتو اینجا خالی کنی و خودتو تخلیه روانی کنی ارزش دیدگاهت مشخصه عزیز جان.

      حذف

پیش از کامنت گذاشتن به نکات زیر توجه کنید :

1 - برای خود یک نام برگزینید و به گونه ناشناس کامنت نگذارید.
2 - داوری شما درباره من برای من ارزشی ندارد. پس آن را پیش خود نگه دارید.
3 - دشنام و اتهام بی سند به من و سایر نظر دهندگان ممنوع است.
4 - کامنت زیر هر پست باید در ارتباط با موضوع آن پست باشد.
در صورت رعایت نکردن هر یک از نکات بالا کامنت شما حذف خواهد شد.

پیروز باشید. پاینده ایران