امروز صبح زمانیکه صفحه فیسبوکم را باز کردم خبری در آن دیدم که مرا جلوی مانیتور میخکوب کرد و خبر حکایت درگذشت نادره افشاری نویسنده توانمند سرزمینمان داشت. به مانند همه خبرهای ناراحت کننده ابتدا به دنبال آن گشتم تا راهی برای تکذیبش پیدا کنم و نمی خواستم باور کنم ولی خبر درست بود.
آشنایی من با ایشان به حدود چهار سال پیش بازمی گردد که من یکی دو سالی بود وبلاگ نویسی را آغاز کرده بودم و هنگام گشت زدن در دنیای مجازی لینکی نظر من را به خود جلب کرد. لینک از این قرار بود : پرسش و پاسخی با ((نادره افشاری)) به بهانه سی امین سالگرد افتضاح تاریخی سال 57
که در این پرسش و پاسخ خانم افشاری به ده پرسش اساسی درباره چرایی و چگونگی وقوع فاجعه 57 پاسخ دادند. پاسخ ها و پرسشهای خانم افشاری خیلی نظر من را به خود جلب کرد. بلافاصله این گفتگو را در وبلاگ آن زمانم هم گذاشتم که با استقبال خوانندگان مواجه شد و خودم هم به خانم افشاری ایمیل زدم و به ایشان گفتم که چقدر از این پرسش و پاسخ ایشان آموختم و لذت بردم و ایشان هم که یکی از ویژگی هایشان این بود که معمولا ایمیل ها را پاسخ می دادند پاسخ من را هم دادند و توصیه کردند که اگر علاقه دارم کتابهای ایشان را نیز بخوانم و توصیه ویژه شان سه کتاب رنسانس وارونه ، خشونت زنان و اسلام بود و هتل عمو مسعود.
زمانیکه رنسانس وارونه را خواندم دیدم که چگونه یک انسان شجاعت به خرج داده و گذشته خود را نقد می کند زیرا خود را در برابر تاریخ و وضعیت به وجود آمده به اندازه خود مسئول می داند و تاریخ را درست و مستند روایت می کند.
خشونت ، زنان و اسلام نخستین کتابی بود که من از یک زن ایرانی درباره نقد اسلام می خواندم و نگاه زنانه ایشان به فرهنگ ضد زن اسلام بسیار برای من جالب و جذاب بود.
اما هتل عمو مسعود که مجموعه مقالاتی درباره سازمان مجاهدین خلق بود با توجه به چیزهایی که از کودکی درباره این سازمان شنیده بودم دریچه تازه ای برای شناخت این سازمان به من نشان داد که بعدها سبب شد خودم هرچه بیشتر این سازمان را آنگونه که هست و نه آنگونه که خودشان معرفی می کنند بشناسم.
کتابی که در یکی دو سال اخیر از ایشان منتشر شد و برای من بسیار جالب و آموزنده بود کتاب حجاب ، پرچم اسلامیسم ، فاشیسم قرن 21 بود.
از سوی دیگر داستان های کوتاه خانم افشاری نیز بسیار برای من جذاب بود زیرا زمانیکه می خواندم حس می کردم دقیقا موضوعاتش چیزهایی است که به صورت عینی در جامعه وجود دارد. این داستان ها در دو کتاب به نامهای عین الله خره و مردانی که دوست داشته ام منتشر شدند.
کتاب های ارزشمند دیگری نیز از سوی ایشان نگارش شد که اگر بخواهم به تک تک آنها اشاره کنم مشخص نیست که این نوشته تا چه اندازه طولانی شود.
یکی از ویژگی های مهم خانم افشاری که برای من بسیار ارزشمند و آموزنده بود این بود که برایش مهم نبود دیگران درباره اش چگونه قضاوت می کنند و چه برچسب هایی به او می زنند. از طیف های مختلف قاب عکس پرست مصدقی تا مجاهدین و جمهوری اسلامی هر روز به ایشان حمله می کردند ولی ایشان بازهم از باور و عقیده اش دفاع می کرد و ویژگی های مهم دیگرش نیز از دید من این بود که موج سوار نبود و بر خلاف بسیاری از کسانی که خود را عضو اپوزیسیون می دانند هر روز با یک اتفاق تازه باورش را فراموش نمی کرد و یکی از معدود کسانی بود که هیچگاه فریب اسلامی ها و اصلاحاتچی ها را نخورد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی یکپارچه ، آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی
بیستم آبان 2571
بـسیار زیبا نـوشتی کاوه جان.. روح نادره نازنین شاد و یادش همیشه جـاوید
پاسخحذفسپاس ترنم جان. یادش گرامی
حذفبیچاره چقدر دوست داشت ایران آزاد رو دوباره ببینه:-(
پاسخحذفننگ به هر چی مزدور جاکش که تا دیروز بدترین توهین هارو به این بانو بزرگ میکردند و امروز اشک تمساح می ریزند.دوستان چند روز هست خیلی مریض هستم و با شنیدن خبر ستار و بانو افشاری کسالتم ده چندان شد.
از همینجا درود می فرستم به روان پاک این فرهیخته ی بزرگ و آرزوی سلامتی و طول عمر برای شما دوستان.
دوستان مراقب خودتون باشید
دوستدار همگی شما آتسز
درود آتسز عزیز
حذفامیدوارم کسالتت جدی نباشه و زودتر خوب شی و بازهم در خدمتت باشیم. به هر حال تا شقایق هست زندگی باید کرد.
به هر حال فرهنگ لاشخوری به گونه ای نهادینه شده در میان بخش بزرگی از این به اصطلاح سیاسیون.
پاینده باشی
درود به کاوه و آتسز نازنین
حذفتسلیت به آتسز گرامی ... برات آرزوی تندرستی دارم آتسز جان
پاینده بمانی
ای وای
پاسخحذفاصلا باورم نمیشه، دایم دارم دنبال یه لینکی میگردم که این خبر رو نکذیب کنه، ولی پیدا نمی کنم
خیلی در حق من خوبی کرد، در بدترین شرایط زندگی، نشون داد که بهترین دوستم بود
نادره جان
رفتی و رفتنت بس ناباورانه بود
چگونه باور کنم که بهارپر مهرت در پاییزی سرد و حزن انگیز به خاموشی گرایید و من را از دستان و آغوش گرمت محروم ساخت...
متاسفم بابت خبر و به شما هم میهن گرامی هم تسلیت میگم. یادش گرامی باد
حذفjenab kaveh bozorgvar;
پاسخحذفomid ast mara rahnama bashid kehagar matalebi ra taghdim konam shoma darj mikonid ???
نخست اینکه کامنت پیشین شما رو چون آدرس ایمیلتون توش بود پاک کردم.
حذفاما کامنت و ایمیل شما برای من بسیار گنگ و نا مفهومه.
من برای یک روز عازم سفر هستم و امیدوارم زمانیکه بازمی گردم از راه ایمیل ابتدا واضح و شفاف منظور خودتونو بیان کنید و سپس ببینم که آیا کاری از دستم برمیاد یا خیر.
پاینده باشید
من نمیدانم کجای خبر مرگ نادره افشاری یا هر یک از انبوه بی مایگان و فرصت طلبان چپ نما جای تعجب و بهت دارد که نویسنده از سرکشیدن ریق رحمت توسط این عصاره وقاحت میخکوب هم شده اند. از رضا قلدر بگیر تا پسر کودتاچیش همگی در گور رفته اند و با خود میراثی از خیانت و سرکوب و غارت بر جای گذاشته اند و کسی هم از این بابت "میخکوب" نشده است! چه رسد به دنباله روان حقیرشان. گویا شماها براستی باور کرده اید که شاهان خائن و ضد ایرانی پهلوی، براستی جاویدان و ابد مدت هستند و این خصلت خود را هم به نوکران خاصه، از جمله ماله کشان چپ نما به رایگان تقدیم میکنند!
پاسخحذفقضیه خیلی ساده است. این خانم در دوران استیلای چپ برای آنکه سری در بین سرها درآورد و نه از روی اعتقاد به آرمانهای آزادیخواهانه چپ، شعارهای چپ میداد و جماعتی را هم فریفته خود نمود، منتهی وقتی دید که بالا رفتن و سری توی سرها درآوردن، با تداوم این شعارها ممکن نیست و دادن این شعارها و ایستادگی بر سر آنها هزینه میخواهد، راهش را به سمت دربار استعماری- ارتجاعی پهلوی کج کرد تا از آسانترین راه ممکنه به هدف برسد که طبیعتا کور خوانده بود و دچار خطا در تحلیل شرایط شده بود. واقعیت آنستکه دورانی را که ما در ان بسر میبریم بطور کیفی، با دوران ٢٨ مرداد تفاوت دارد و جایی و راهی برای منادیان استعمار غرب و نوکران و جاسوسان آمریکا نیست، چه علاوه بر تغییراتی که جامعه ایران بخود دیده است، آمریکا هم از تغییرات جهانی برکنار نمانده است. بهمین دلیل هم قدرت سابق را ندارد ندارد و طبیعتا در چنین شرایطی جایی برای پهلویها به عنوان دنباله و امتداد سیاست غرب در ایران نمانده است.
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
حذفهم رونق زمان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
....
میدونم که کاوه نازنین پاسخی در خور شان و شخصیت نداشته ات خواهد نوشت.. این رو صرفاً جهت دست گرمی از من داشته باش
بله کاملا درست است. مرگ از جهان همه ما میگذرد، منتهی چگونه مردن مهم است. در چه راهی مردن مهم است. و وای بحال کسی که پرچم وطن و شرف و خدمت به رنجبران را زمین میگذارد و مشغول خدمت، بلکه خوش خدمتی به مشتی کودتاچی خائن و دزد میشود و در محفل خیانت و هرز گویی، رقصی آنچنان را در میانه میدان آغاز کرده و خوشرقصی های مشمائز کننده انجام میدهد و با خاکپاشی در چشم مردمان، دهان کودتاچیان خائن را به تحسین باز مینماید.
حذفاز غرش شیرانی گفته اید که بر این میهن گذشته است. از ان غرش ها خبر دارم. بالاخص از غرش ان شیری خبر دارم که در دادگاه لاهه حق ملت ایران را از حلقوم استعمار انگلستان بیرون کشید و نهایتا در زوزه گرگان کودتاچی در روز ٢٨ مردادی گم شد و به خاموشی گرایید. زوزه هایی که این روزها با خوش خدمتی مشتی چپول جاعل و طماع، در لجن مال کردن شیران این کشور، دوباره صدای خنده های مشمائز کننده و ترسناکشان شنیده میشوند. شک ندارم که زوزه گرگان پهلوی چی نیز خواهد گذشت، و غرش شیران و پلنگان ایران این هرزگان را فراری خواهد داد، اما تصور نمیکنم که در آنروز از خوشرقصانی از قماش نادره افشار با احترام و به شایستگی یاد کنند. امثال نادره افشاری ها مصداق این شعر حافظند که:
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی/ خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
جفتکتو انداختی؟
حذفخوش اومدی
کاوه عزیز
حذفمن همان کسی هستم که از نوشته های شما شدید ترین انتقادها را نمودم. راستش را بخواهی، انقدر از تعریف و تمجیدهای بیجای شما از این جرثومه فساد، خشمگین شدم که یادم رفت که مهمترین شرط انصاف را بجا آورم و ان اینکه به لوازم این گفته حکیمانه تن دهم که "عیبش چو بگفتی هنرش نیز بگو". البته منظورم از هنر، هنر خودت میباشد. راستش را بخواهی از آزادگی ات بسیار خوشم آمد که بجای آنکه کامنتهای ناهمگون با طرفداران کودتا را حذف کنی، آنها را بدون سانسور باقی گذاشتی، چیزی که برای اولین بار است در طرفداران کودتای ٢٨ مرداد میبینم. بهر حال جا دارد که بابت این، از شما تشکر نمایم، گر چه امروز، با ارسال اولین کامنتم در پاسخ به یکی از کامنتهای شما دریافتم که شما هم تصمیم به بالا بردن دیوار سانسور گرفته اید. کاری که معمولا با اعلام دریافت کامنت و بررسی ان توسط مدیر وبلاگ شروع میشود.
متاسفانه زمانیکه کسانی ظرفیت ندارن و کامنت هایی میذارن که در واقع از آزادی که من در وبلاگ دارم سو استفاده میکنن من هم مجبور میشم نخست با ادبیات خودشون بهشون پاسخ بدم و دوم راهی رو پیش بگیرم که تقریبا همه وب نویس هایی که درباره سیاست و جامعه و دین می نویسن پیش بگیرم. اگر پس از مدتی ببینم خوانندگان نازنین میتونن در چهارچوب احترام متقابل کامنت بذارن من بررسی کامنت ها رو برمیذارم وگرنه بر خلاف میلم باید بذارم.
حذفهمین حالا میگم کامنتهایی رو تایید نکردم چون فاقد اون احترام متقابلی بودن که لازمه یک محیط آزاده.
"زنی که از هیچ برچسبی نترسید"
پاسخحذفالبته کسی که خود را به شیخ و شاه میفروشد، حال هر که میخواهد باشد، باید هم پیه بی آبرویی را بر تن بمالد و خفت دستمالی شدن توسط شیخ و شاه را هم با "مسرت و افتخار"!!! بپذیرد و از مذمت رندان هم نهراسد. هر چه باشد، بالا رفتن یکشبه از نردبان ترقی، هزینه دارد.
"یکی از ویژگی های مهم خانم افشاری که برای من بسیار ارزشمند و آموزنده بود این بود که برایش مهم نبود دیگران درباره اش چگونه قضاوت می کنند و چه برچسب هایی به او می زنند. "
پاسخحذفچه این قضاوتها برایش مهم بودند و چه نبودند، جوابی نداشت که بدهد. بقول معروف، حرف حساب که جواب ندارد. مگر شازده بی تاج و تخت پهلوی پاسخی دارد که به انبوه سوالات مطرح شده راجع به خیانت های پدر و پدر بزرگش از جمله کودتای ٢٨ مرداد بدهد؟ خانم افشاری هم باید مثل پدر تاجدار، توسری را میخورد.
میگویند در زمان قدیم، کسی را دیدند که کار نمیکند. از وی پرسیدند چرا کار نمیکنی، گفت خدا میرساند. بالاخره زمانی که از گرسنگی رو به ضعف افتاد به دنبال کار رفت. گفتند فلان تاجر پولدار، ساعت طلایش در خلای مسجد شاه افتاده است، هر که پیدا کرد، ان ساعت را صاحب میشود. مرد بینوا رفت و ساعت را پیدا کرد و فروخت و سر و سامان مختصری گرفت. از وی پرسیدند که "چه شد، خدا رساند"؟ گفت بله منتهی با مقداری عن و گه. این حکایت مفتخوران چپول جاده سیاست است که به هوای نام و نان مفت، سر به استان شیخ و شاه میسایند و بر درگاه ورشکستگان کودتا، دخیل میبندند.
بهر حال پس از بی آبرویی میر فطرس بابت آنهمه جعل و تحریف در تاریخ و مرگ نادره افشاری، برای سلطنت چیان انتظار صبر "جمیل" دارم. امیدوارم که باز هم چپلوی چپ کرده ای در جاده تاریخ، پیدا کنند و غر بزنند، تا وظیفه توجیه "حقانیت" دستگاه کودتایی پهلویها را بر عهده بگیرد! انصافا این کاری بزرگ است که تاکنون حتی از عهده سران این دستگاه و "متفکران" و "ایدئولوگ" هایش تاکنون برنیامده است!
برو گمشو عمو جون به بازیت برس.
حذفدرود به كاوه عزيز.
پاسخحذفيادش هميشه گرامي باد و باشد كه راه او را كه افشاگري عليه دينمداران و دكانداران دين بود ادامه دهيم و از بي وطن هايي مثل اين ناشناس كه اينجا كامنت داده نترسيم چراكه فردا از آن نسل ميهن پرست است و نه مشتي كمونيست و ملي مذهبي و مجاهد كه به گورستان تاريخ پيوسته اند.
بدرود رضا فاضلي
بدرود شجاالدين شفا
بدرود داريوش همايون
و حالا بدرود نادره افشاري
شما ها رفتيد ولي روشنگري هاي شما راه آينده نسل ما را همواره كرد و اين راه تنها مسير ما ميهن پرستان است.
پاينده ايران
بابك پارسي
درود بابک جان و من هم امیدوارم راه بزرگان عرصه روشنگری از آخوند زاده و کرمانی و کسروی و هدایت و دشتی تا شفا و آریامنش و فاضلی و افشاری و میرفطروس و انصاری ادامه داشته و راهشون پر رهرو باشه.
حذفپاینده باشی.
"نترسيم چراكه فردا از آن نسل ميهن پرست است و نه مشتي كمونيست و ملي مذهبي و مجاهد كه به گورستان تاريخ پيوسته اند."
حذفمن اگر شما دنبالچه های کودتای ٢٨ مرداد را "میهن پرست" میدانستم که با شما این بحث را نداشتم. این سخنانت را هم به حساب سوتی میگذارم که در تاریکی و در وحشت از فردای مواجهه با دادگاه های صالحه میزنید.در پاسخ شما همینقدر بگویم که:
خواب دیدی خیر باشه. گذشت دوره کودتا و کودتاچیان. دوره شیخ و شاه در میهن ما، دیگر حتی در شکل کابوس هم تکرار نمیشود. از این پس شیخ و شاه و عوامل ریز و درشتشان، تنها در پشت میز و صندلیهای دادگاه های صالحه حضور میابند تا پاسخگوی جنایتها و خیانتهایشان به ایران و ایرانی باشند.
"شما ها رفتيد ولي روشنگري هاي شما راه آينده نسل ما را همواره كرد "
این دیگر خیلی خنده دار است که دنبالچه های شعبان بی مخ و رمضان یخی ادعای "روشنگری" میکنند! اختیار دارید، اینقدر شکسته نفسی نکنید!!!!....لول.... اگر شماها اینقدر روشنگر تشریف داشتید، چرا تابحال چیزی از خود بیرون نداده اید؟ چرا تمامی تئوریسینهای شما چپولهای بریده و چپ کرده از قماش نادره افشاری و جاعلینی از قماش میرفطروس هستند، که حالا باید بابت از دست دادنشان عزا بگیرید؟!!؟؟؟.....لول......حالا که چماق و پنجه بکس "تاجبخش" معروف را زمین گذاشته و "روشنگر" شده اید، پس لطف کنید و یک روشنگری هم راجع به کودتای خائنانه ٢٨ مرداد بفرمایید، انهم بدون جعل و تقلب!
عزیز دلم تو که انقدر خوب جولان میدی نخست پشیزی شجاعت داشته باش و حداقل یک نام مستعار برای خودت بذار نه اینکه لشینی تو تاریکی سنگ پرت کنی و خیال کنی.
حذفبزرگان نامبرده شده کتاب ها و آثارشون هست. تو چیکار کردی؟ جز اینکه مانند سیاسیون و روشنفکرنمایان معاصر تنها بدون اونکه نمایندگی از کسی داشته باشی از دهان ملت و نسل جوان سخن میگی. کجا نسل جوان به یک ناشناس اینترنتی نمایندگی داده؟
همین بس که کسی که پشت نام ملت و نسل جوان و اینگونه وازگان پوپولیستی مخفی میشه یعنی هنوز اونقدر شهامت و قدرت استدلال نداره که بگه من اینگونه فکر میکنم و این دیدگاه شخصی منه. باقیش پیشکش
کاوه جان درود
حذفچـشم ِ آدم حاضر جواب و خوش فکری مثل تورو دور دیده بودند و گان میکردند کا علی اباد هم دهیست... حالا میبینم همونطور که فکر میکردم خوب پاسخشون رو دادی
پاینده بمانی
تــرنم
درود
حذفترنم جان این کارو با کراهت کردم ولی راه دیگری نبود چون متاسفانه مدتهاست میبینم برخی افراد اینجا رو با جایی که توش بزرگ شدن اشتباه میگیرن و به عنوان ناشناس میان و جفتک میندازن و نشون میدن که هنوز لیاقت اون آزادی رو که من دوست داشتم و دارم در این وبلاگ کوچک خودم با چندتا خواننده باشه رو ندارن.
این اصلا خوب نیست که کسی که حتی به خودش اونقدر اعتماد نداره که یک نام مستعار برای خودش انتخاب کنه به خودش اجازه بده در یک وبلاگ که یک محیط کاملا شخصی است هم واژگانی رو به کار ببره که تنها شایسته خودش و خانوادشه و فکر هم کنه صاحب وبلاگ نمیفهمه که به عنوان چند فرد مختلف کامنت میذاره.
حتی اگر از امکاناتی که بلاگر به صاحب وبلاگ میده بگذریم به قول نویسنده بزرگ و توانمند سرزمینمان زنده یاد غلامحسین ساعدی بوی قلم انسان ها هیچگاه تغییر نمیکنه و لحن نوشتار و واژگان یک فرد همیشه ثابته.
شاد باشی. پاینده ایران