۱۳۹۱ آذر ۱۴, سه‌شنبه

چرا برخی افراد و گروه ها در برابر هویت ملی ایرانیان احساس خطر می کنند؟


در چند روز گذشته آخوند مصباح یزدی در سخنانی دوست داشتن میهن و جان دادن در راه میهن را کاری بی ارزش معرفی کرد. البته شنیدن این سخن از این جماعت عمامه به سر چیز تازه و شگفت انگیزی نیست و من هم هیچگاه گمان نکردم که در وجود یک انگل اجتماعی به نام آخوند حتی ذره ای میهن پرستی باشد اما برای چند ثانیه در ذهن خود تاریخ معاصر ایران را با سرعت مرور کردم و از خود پرسیدم به راستی چرا برخی افراد و گروه ها در بهترین حالت رابطه چندان خوشایندی با هویت ملی و تاریخی جامعه ایران ندارند یا حتی با وجود آنکه برخی از آنها خود را در ظاهر ملی می نامند اما ملی گراییشان تنها در قاب عکس یک سیاستمدار مرده خلاصه شده که تازه خود آن سیاستمدار مرده هم در دوره ای در خراسان و فارس صاحب قدرت بوده به هیچیک از آثار تاریخی که نمادهای هویت ملی ایران هستند حتی سر سوزنی توجه نکرده و در دوره نخست وزیری خود هم بیش از آنکه ملی گرا باشد پوپولیست بوده و در اندیشه وجاهت خود بوده است.
نخست بد نیست کمی درباره گرایش به هویت ایرانی در تاریخ معاصر ایران بنویسم.
گرایش به هویت ملی در تاریخ معاصر ایران از حدود صد و شصت سال پیش و با پدیدار شدن پایه گزار روشنفکری نوین جامعه ایران یعنی میرزا فتحعلی آخوند زاده آغاز شد. او نخستین کسی بود که خود را از شر هویت اسلامی خلاص کرد و ایرانی بودن را پایه هویت خود معرفی کرد و چشم انداز پیشرفت ایران را با تکیه بر گذشته درخشان ایران می دید اما کسی که پس از آخوندزاده آمد و تاثیر بسیار بیشتری بر گرایش به هویت ایرانی و اصولا جریان ناسیونالیسم ایران داشت و در واقع میخ این جریان را کوبید میرزا آقا خان کرمانی است. میرزا آقا خان کرمانی جریان گرایش به هویت ملی را که یکی از پایه های جریان ناسیونالیسم در جامعه ایران بوده و است را وارد مرحله تازه ای کرد. مرحله ای که دیگر امکان پاک کردن آن وجود نداشت و پس از او نیز احمد کسروی با شماری از نوشته هایش (نه همه آنها) به این جریان کمک کرد.
با به قدرت رضا شاه بزرگ و دنبال کردن جریان ناسیونالیسم ایرانی از سوی او و همراهانش برای نخستین بار پس از یورش تازیان حکومتی در ایران به قدرت رسید که هویت ملی برایش از جایگاه ویژه ای برخوردار بود و توجه بسیاری به آثار تاریخی که نشان دهنده گذشته ایران بودند از سوی حکومت انجام می شد. بهترین نمونه های آن را می توان در ساخت آرامگاه فردوسی و همینطور برگزاری هزاره فردوسی ، بازسازی تخت جمشید و پاسارگاد و دیگر آثار تاریخی استان فارس و سایر نقاط ایران و همینطور ساخت آرامگاه برای برخی از بزرگان ادبیات و در پایان دستور تاسیس فرهنگستان زبان پارسی دید. این راه نیز در دوران محمدرضا شاه ادامه داشت و البته دستگاه حکومت در این دوران بر خلاف دوران پادشاهی رضا شاه گوشه چشمی هم به مذهب تشیع داشت اما این هیچگاه سبب نشد که تلاش برای بازیابی و باز شناساندن هویت ملی ایران متوقف شود و البته حضور انسانهای میهن پرست و آگاه به مانند دکتر شجاع الدین شفا در این راه تاثیر مهمی داشت و برگزاری جشن های دو هزار و پانصد ساله نقطه اوج این جریان بود.
در همه این دوران جریان هایی بودند و امروز نیز هستند که به هیچ وجه رابطه خوبی با جریان ناسیونالیسم و گرایش به هویت ملی در ایران نداشتند و من آنها را به سه گروه بخشبندی می کنم :

1 - اسلام زدگان : همه افراد و گروه های سیاسی و اجتماعی که هویت خود را از اسلام می گیرند و کم یا زیاد و طولانی مدت یا کوتاه مدت در این سی و چهار سال در قدرت سیاسی ایران نقش داشته اند و از دشمنان حکومت پهلوی نیز بوده اند. از کسانی که امروز در این جمهوری پر برکت بر مسند قدرت نشسته اند و کسانی که دیروز بر این مسند بودند تا گروهی که نام مسخره و کمدی ملی مذهبی را روی خود گذاشته اند و همینطور سازمان مجاهدین خلق. از عمامه به سر تا کت و شلواری و از بی کراوات تا با کراوات همگی در این ماجرا یک گرایش دارند.
برای همه این طیف گرایش به ایران و هویت ایرانی یک زنگ خطر بسیار بلند است زیرا گرایش به هویت ملی به هر اندازه ای که قوی شود گرایش به اسلام و به ویژه جریان های اسلامیست کمرنگ و کمرنگ تر می شود.

2 - چپ زدگان : بیشتر افراد و گروه هایی که خود را چپ معرفی می کنند نیز رابطه نا خوشایندی با هویت ملی ایران داشته و دارند (البته شماری از چپ های قدیمی مانند دکتر علی میرفطروس یا آقای حشمت رئیسی منظور من نیستند و من برخی از آنها را انسانهای بسیار میهن پرستی می دانم). ملی گرایی در واقع همانگونه که از دید خمینی کفر بود از دید این جماعت نیز ضد انسانی است و مفاهیمی مانند هویت ملی یا دفاع از آب و خاک اصولا معنایی برای بیشتر این گروه ها ندارد و بسیاری از آنها با افتخار خود را جهان وطن معرفی می کردند و می کنند.

3 - غرب زدگان : این گروه کسانی هستند که حتی از پیشرفت دنیای غرب که آرزوی آن را دارند تنها پوسته آن را می بینند و اصولا به تاثیر جریان ناسیونالیسم در پیشرفت جوامع غربی کوچکترین توجهی نمی کنند و تنها می خواهند از غرب تقلید کنند.
این گروه غرب گرایی را به عنوان مدرنیته معرفی می کند در حالی که مدرنیته در همه جوامع و به ویژه همان جوامع غربی بدون گرایش به ناسیونالیسم و هویت ملی امکان نداشت و بیشتر سرزمینهایی که گذشته و تاریخی داشتند با تکیه به آن گذشته پایه های مدرنیته خود را گذاشتند و حال گروهی از ایرانیان بدون آنکه نگاهی عمیق به این موضوع داشته باشند تنها در اندیشه کپی کردن هستند. جالب است که بخش عمده این افراد هم پشت قاب عکس همان سیاستمدار مرده پنهان می شوند در حالی که خود او یکی از سنتی ترین سیاسیون تاریخ معاصر ایران بوده است و سنتی بودنش هم نه با گرایش به هویت ملی و ایرانی بلکه با گرایش به فرهنگ شیعی بوده است.

همه این افراد و گروه ها برچسب های یکنواختی به این جریان گرایش به هویت ملی می زنند که دو نمونه بسیار پرکاربرد از سوی این گروه ها باستان گرایی و خاک پرستی است زیرا بی گمان بخش مهمی از هویت ملی ایرانیان از تاریخ باستان و پیش از اسلام ایران گرفته می شود و به ویژه در چندین سال اخیر با گرایش هرچه بیشتر نسل جوان جامعه ایران به این موضوع که به عنوان یک اسلحه در برابر ایدئولوژی اسلامی حاکم به خوبی استفاده شده و البته میوه همان جریان هویت خواهی از صد و شصت سال پیش تا به امروز است و در واقع ایرانی بودن در برابر اسلامی بودن و یا هر هویت دیگر قرار گرفته همه این گروه ها احساس خطر می کنند و برچسب خاک پرستی نیز بدین دلیل است که نگهداری از آب و خاک ایران یکی از مهمترین نمودهای جریان ناسیونالیسم در ایران است.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی یکپارچه ، آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی

چهاردهم آذر 2571

۲۰ نظر:

  1. با سلام

    یک سوال من درباره موضوع هویت ملی از شما دارم.
    ابتدا بگم که من خودم به دشمنی آخوندها چه عمامه ای هاشون و چه کت و شلواری هاشون و همینطور چپ ها و سایرین با گذشته ایران معتقدم اما سوال من اینه که شما فکر نمیکنید همین گرایش به گذشته و تاکید روی گذشته و استفاده از گذشته ایران به عنوان پناهگاهی برای فرار از واقعیت های امروز ایران باعث شده جامعه تلاشی برای تغییر وضعیت موجود انجام نده؟
    ممنون میشم جواب بدید.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. با درود

      فرهاد عزیز چیزی که شما میگید تا حدی درباره برخی افراد درسته اما کاملا درست نیست.
      یکی از پایه های مدرن شدن در بسیاری از جوامع مانند ایران که صاحب تاریخ و گذشته بودند فرم گیری ناسیونالیسم با تکیه بر هویت ملی در اون جوامع بود یعنی به عنوان یکی از بهترین نمونه ها کافی است نگاهی به ژاپن بیندازیم. ژاپن در عین اینکه در مدت زمانی کوتاه تبدیل به یک قدرت اقتصادی و سیاسی دنیا شد از روز نخست روی هویت ملی خود پافشاری کرد و حتی هنوز عنصر هویت ملی و جریان ناسیونالیسم نقش بسیار پر رنگی در ژاپن داره. نمونه های دیگری هم هستن.
      منظور از گرایش به هویت ملی این نیست که ما امروز و آینده را فدای گذشته کنیم بلکه این است با پاسداری از گذشته خویش و بزرگان خود رو به جلو گام برداریم و برای آینده تلاش کنیم و از سوی دیگر در جامعه ای که اسلام در ان از روز نخست روی خرابه های هویت ملی و تحقیر ایرانیان پا گرفت و این روند همچنان ادامه دارد گرایش به هویت ملی یک مبارزه فرهنگی است که ارزش آن اگر از مبارزه سیاسی بیشتر نباشد کمتر هم نیست.
      زمانیکه میرزا آقا خان کرمانی می نویسه ای ایران همین بس که الله و محمد و جبرئیل دست در دست هم داده اند تا تو را با خاک یکسان کنند و بزرگانت را زیر خاک دفن کنند (نقل به مضمون) یعنی این شخص خودش با تکیه بر گذشته و هویت ملی خود را از یک مسلمان تبدیل به یک ایرانی کرده یا زمانیکه رضا شاه تخت جمشید رو بازسازی میکنه یا هزاره فردوسی برگزار میکنه یعنی ایرانی بودن پایه هویتی اوست یا زمانیکه محمدرضا شاه جشنهای 2500 ساله رو در کنار آرامگاه کوروش برگزار میکنه و بزرگان آن روز دنیا رو به پیشگاه کوروش میاره یعنی هویت ایرانی جامعه ایران پایه هویتی این جامعه است حتی اگر خوداو بیشتر جامعه ایران مسلمان باشند.

      امیدوارم پاسخ شما را داده باشم. اگر دیدگاه متفاوت یا پرسش دیگری داشتید شادمان میشم از پاسخ دادن به آن.

      پاینده باشید.

      حذف
    2. نمونه هایی که شما میگید درباره هویت ایرانی و اهمیت این موضوع و ارزش کار فرهنگی کاملا درستن اما من خودم به شخصه نمیتونم کتمان کنم که برخی از ایرانیان بهتر دیدن که در خواب گذشته خوب ایران بمونن تا اینکه تلاش کنند وضیعیت امروز را تغییر دهند و آینده ای بهتر داشته باشند.
      درباره نمونه ژاپن حرف شما درسته ولی از این سو ما کشوری مانند فرانسه یا آلمان رو هم داریم که گذشته دارند ولی بر خلاف ژاپن یا حتی انگلیس و اسپانیا یا کشورهای اسکاندیناوی (به جز فنلاند) امروزشون تقریبا هیچ ارتباطی با گذشتشون نداره.
      دوست دارم نظرتون رو در این رابطه هم بدونم.

      حذف
    3. فرهاد گرامی اینکه گفتم سخن شما تا حدی درسته اشاره به همین موضوع بود که شماری از هم میهنان ما از هویت ملی فقط در خواب گذشته بودن رو یاد گرفتن و نه تلاش برای امروز و آینده.
      درباره فرانسه و آلمان و تا حد زیادی هم کشور سوئیس من هم با شما دیدگاه یکسانی دارم که امروزشون ارتباط کمی با گذشته اونها داره و البته این به معنای بی هویتی اونها نیست.
      فرانسه هویت خودش رو از عصر روشنگری و بیش از اون از انقلاب فرانسه و وقایع پس از اون میگیره. در واقع فرانسوی ها بر خلاف انگلیسی ها و سایر نمونه ها مانند دانمارک و هلند و ژاپن ترجیح دادن هویت تازه ای برای خود بیافرینند و میبینیم که پشت این هویت تازه نزدیک به دو قرن جنگ داخلی و خون و خونریزی خوابیده و آلمانها نیز ترجیح دادن هویت خود را به جای گذشته خود از پیشرفت های علمی و صنعتی برق آسا بگیرن و تا امروز هم ادامه داره.
      اما یادت باشه دوست من اینها استثناها هستن و قالب کشورها با گرایش به هویت ملی و گذشته خود پایه های جریان ناسیونالیسم رو در جامعه خود گذاشتن.

      شاد باشی

      حذف
  2. درود به کاوه گرامی

    من اینگونه آدمهارو بی اصل و نسب مینامم.. مهم هم نیست که در چه قشری از جامعه قرار داشته باشند یا چقدر سواد و عمل کسب کرده باشند که بـقول ســعدی... "نـه محـقق بـود نه دانشمند؛ چارپایی برو کتابی چـند"

    چیزیکه تعیین کـننده هست از دید من، اینه که نمیشه سر سفره پدر و مادر بزرگ شد ولی عشق به میهن نـداشت! درست همانگونه که نمیشه ادعای شرافت و انسانیت کرد اما قدر زحمات پدر و مادر رو ندونست و بهشون احترام نگذاشت یا خدای ناکرده بی احترامی کرد و...

    اما دوست نازنین؛ من از ته دل باور دارم که این عـده که مورد اشاره نوشته شماست، بسیار ناچیز و کوچک هستند در برابر دریایی از ایرانیان میهن پرست که قـلبشون برای این آب و خاک می تـپد و این عده بسیار ناچیز میـتونند از دید من در همون ممالک "جلوافتاده"ای که مسخ و کورش هستند یا در آغوش مـتعفن مسلمانها گــور بــشند.
    پاینده بمانی

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود

      ترنم جان بیشتر این افراد و گروه ها با نیرومند شدن این موج ناسیونالیسم در ایران ایدئولوژی خود را در خطر می بینند. حال چه حاکمان امروز و دیروز این رژیم چه سایرین و حتی طیف قاب عکس پرست تلاششان این است که گونه ای ملی گرایی قلابی و جعلی را به جای ملی گرایی که عنصر هویت ملی طبیعتا در آن نقش عمده ای دارد جا اندازی کنند و الگویشان همان پوپولیست پیر است که اساسا در هیچ دوره ای در دورانی که به شکلهای مختلف صاحب قدرت بوده توجهی به هویت ملی و ایرانی گری نداشته.

      شاد باشی

      حذف
    2. کاوه جان.. مشکل اساسی دو گرایش چپ و مثلن ملی ایران در این هست که در عمل هردو گرفتار دین هستند... شما نگاهی بنداز به "استوره" هاشون.. از یک طرف تروریستی مثل"گلسرخی"کمونیست که حسین ابن علی الگوی مبارزاتیش بود و از طرف دیگر که نمونه های بسیار بیشتری هم وجود داره... از وصیت کردن برای "خرید نماز و روزه نگرفته" بگیر تا امروز که... لیدرشون شخصی مثل بــنی صدره :)
      شاید طی سالها خیلی تلاش شد که این دم خروس جوری پنهان بشه اما هربار که پای عمل رسید باز زد بیرون و هرچه نسل جوان بیشتر آگاه میشه شانس این خودباختگان ِ وطن فروش و ضد ایرانی هم کمتر و کمتر هست
      پاینده بمانی

      حذف
    3. ترنم عزیز درست میگی. چپ های ایرانی بر خلاف اروپایی ها که سرانجام تونستن یک سوسیال دموکراسی از ترکیب اندیشه چپ و دموکراسی لیبرال بیرون بکشن هیچگاه نتونستن در حیطه عمل چنین کاری بکنن. برخیشون در حرف میگن اینو ولی در عمل مشغول لاس زدن و پاچه خواری اسلامیست هایی هستن که خامنه ای و سپاه مثل آشغال انداختدشون کنار. کسانی هم که این کارو نمیکنن هنوز در مبارزات طبقاتی و جامعه بی طبقه و این مزخرفات گیر کردن. دلیل این نکته اینه که چپ های ایرانی با نوشته های مارکس و انگلس و سایر پایه گزاران اندیشه چپ همون برخوردی رو داشتن و دارن هنوز که مومنین به ادیان با کتاب های به اصطلاح مقدسشون دارن.
      طیف دیگه که من ترجیح میدم نام زیبای ملی رو براشون به کار نبرم و تنها به نام مصدقی بسنده میکنم دقیقا راهی رو رفتن که شیعیان در اسلام رفتن و دارن میرن. یعنی مصدق برای اینها حکم همان علی ابن ابیطالب برای شیعیان رو داره. یادش گرامی باشه زنده یاد دکتر حسین مکی در یک گفتگویی در سالهای پایانی زندگیش به این نکته اشاره کرد و گفت متاسفانه این گروه رو امروز اگر مصدق رو ازشون بگیری هیچی ندارن دیگه و برای همینه که پشت قاب عکس مصدق پنهان میشن و نمیذارن هم کسی مصدق رو از قاب عکس بیرون بکشه و زیر شلاق نقد ببره. همان کاری که خودشان با دو پادشاه پهلوی میکنن. تحملشو ندارن. مانند کودکی که بخواهی اسباب بازیشو ازش بگیری.

      شاد باشی

      حذف
    4. کاوه جان درود

      من تا امروز نـقدی از این طیف پر مدعا و کم شعور در باب اون دوران نخوندم که ارزشی داشته باشد... بیشتر، فحاشی های در سطح خودشون و خانواده های نداشته شون نوشته اند نه بیشتر... نـقدی هم اگر در رابطه با دوران پهلوی نوشته شده باز از طرف خود هواداران پادشاهی نوشته شده که نشان از آگاهی و فهم این طیف داره.. مرحوم دکتر همایون در این رابطه نوشته های ارزشمندی دارند

      من برای نوشته هایی که از سر عقده و احساس حقارت این طرف و اون طرف از جانب چندتا "هـیچکس" به صرف مطرح شدن خودشون فرستاده میشه.. پشیزی ارزش قایل نیستم دوست گرامی و نام نـقد روی اینگونه مزخرفات نمیذارم

      با این وجود شما درست میگید و همین مدعیان درغپرداز، خودشون کـمترین تـحملی در رابطه با مطرح شدن خطاها و اشتباهات مرجع تقلیدشون نـدارند و بطور کامل هر روزنه ای رو به این سو بسته اند.. البته در این رابطه هم باز آفتاب پشت ابر نخواهد ماند و زمان یکبار دیگر هـمه چیز رو روشن خواهد کرد!!

      راستی برای دوستمون شناخت پیامی فرستادم که بد نیست محـض خنده نگاهی بهش بیاندازید ؛)

      پاینده بمانی

      حذف
    5. درود ترنم عزیز

      اتفاقا نکته جالبی گفتی. بهترین انتقادات رو از حکومت پهلوی شماری از دست اندرکاران همون رژیم تا به حال کردن. باقی تنها نشستن و جعل کردن و دروغ گفتن و زیر بار مسئولیت عمل خودشون نرفتن. افرادی مانند داریوش همایون و شجاع الدین شفا و هوشنگ نهاوندی و منوچهر گنجی ولی مستند انتقاد کردن از شخصی که بهش علاقه بسیار داشتن و دارن و حکومتی که توش مسئولیت داشتن.
      شک ندارم که خورشید پشت ابر نمیمونه. تاریخ همیشه راه درست رو پیدا میکنه و سره رو از ناسره تشخیص میده.

      پاینده باشی

      حذف
    6. کاوه جان درود

      از هـمایون و شـفا نوشته ای چاپ نشده که نخونده باشم... از دکتر نهاوندی کتاب آخرین روزها رو خونده ام و تازگی هم کتابی بدستم رسیده بنام "خمینی در فرانسه" که گویا اسناد و مدارک بسیاری درش ارایه شده و البته من در حال حاضر وقتی برای خواندنش ندارم...اگر دم دستم بودی قرضـش میدادم بهـت ؛)
      هـرچند سـبوییست که شکسته و آبیست که ریـخته... و تا زمانیکه هــنوز عده ای روشنفکر نمای ضد ملی و احمق در میان ما هست امیدی به دگرگونی نمیتوان داشت!

      بـبخشید.. من وقت استراحتم تـموم شد و باید برم

      پاینده بمانی

      حذف
    7. درود

      ترنم عزیزم من به اندازه تو نا امید نیستم و نفوذ جریان ناسیونالیسم در جامعه رو میبینم.

      پاینده باشی

      حذف
  3. درود بر تمامی‌ ایرانیانِ میهن دوست...

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما سمندر گرامی. پاینده باشید

      حذف
  4. کاوه جان درود بسیار لذت بردم از مطلب شما به نکات خوبی اشاره کردین سپاس از شما به خاطر این ریزبینی در بیان وقایع تاریخی

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر تو آریای گرامی و سپاس از لطفت

      حذف
  5. درود کاوه جان
    عالی بود. همیشه انتظار داشتم که بیشتر به هویت ملی و تاریخی پرداخته شود چراکه از دید من تکیه بر ناسیونالیسم ایرانی، بهترین و کارآمد ترین راه مبارزه با حکومت دینی است. متاسفانه هنوز مخالفین دلسوز جمهوری اسلامی اینو خوب درک نکردن.
    هرجا که ناسیونالیسم قوی میشه، حکومت دینی ضعیف میشه و هروقت که افکار اسلامی قوی میشه، ناسیونالیسم ضعیف میشه. این دو به هیچ وجه قابل ترکیب شدن نیستن و تلفیق دو واژه ملی با مذهبی بسیار مسخره میباشد.

    کاوه عزیز. اما مشکل من با جمهوری اسلامی نیست که با دشمنی هویت ملی از ابتدا به وجود آمده. همگان میدانند که خلخالی در روزهای اول شورش 57 قصد داشت تخت جمشید را با بولدوزر تخریب کند. دیگر چه انتظاری باید داشت از امثال مصباح و دیگران. همه اینا سوسمارهای باقیمانده از صحرای حجاز هستند.
    اما این دشمنی در میان مخالفین جمهوری اسلامی بسیار قوی تر است. دبیر حزب کمونیست کارگری، با صراحت به کوروش بزرگ و هویت ملی توهین میکنه. یکی از این اصلاح طلبانی که قبلا لباس روحانی داشته و الان مثلا روشنفکر دینی شده به فکر خودش، میاد و به کوروش بزرگ ایراد میگیره. درد اینه که بعضی ها به فکر اتحاد با اینا هستن. به قیمت اتحاد علیه جمهوری اسلامی، میخوان هویت ما رو نابود کننو
    شما نگاه کنید به سایت های مخالفین جمهوری اسلامی. همشون رو میگم. در روز هفت آّبان، یکی از این سایت ها، مطلبی در مورد این ابر مرد ننوشتن. نه تنها کوروش بلکه به هیچ میهن پرستی نمی پردازند. فقط کارشون شده ژست روشنفکری گرفتن و دم از دموکراسی شعاری زدن.

    باید میهن پرست بود و بازگشت به هویت خویشتن و تاریخ خویش را سرلوحه مبارزاتمان علیه جمهوری اسلامی قرار دهیم. این حرف اول و آخر من.

    پاینده ایران

    بابک پارسی

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بابک جان

      از هنرهای جمهوری اسلامی این بوده که تونسته طیفی از مخالفینش رو با روش های مختلف درست به مانند خودش بکنه و برخی حتی در بعضی زمینه ها گوی سبقت رو از جمهوری پربرکت میدزدن.

      پاینده باشی دوست خوبم

      حذف
  6. درود بر کاوه گرامی‌.نوشتار بسیار زیبای بود ما ایرانیان باید اندیشه‌ها ایران باستان و ایرانی‌ را در مقابل اندیشه‌های اهریمنی تازیان و تازی پرستان برای جامعه بازگو کنیم باید هر جا فرصتی بدست می‌آوریم از اندیشه‌های ایرانی‌ صحبت کنیم تا به خواب رفتگان جامعه بیدار شوند .اگر به جامعه ایرانیان بعد از اسلام نگاه کنیم میبینیم که ۲هویت اصلی‌ وجود دارد یکی‌ هویت ایرانی‌ و دیگری هویتی مذهبی‌ که همواره با اسلام در هم گره خرده است و در بیشتر مواقع این هویت ایرانی‌ به کمک ما ایرانیان آمده است همواره عشق به ایران قبل از اسلام در وجود ایرانیان شعله ور است من به راستی‌ باور دارم که روزی این عشق به ایران باستان به نیمه دیگر که اسلام است پیروز خواهد شد و اسلام را به کناری خواهد زد و ایرانیان دوباره به روزگار اوج تمدن خود خواهند رسید.هر چند که عده‌ای دشمن پرست و خائن هم همواره در میان ما ایرانیان وجود داشته اند که سعی‌ در تخریب اندیشه‌های ایران باستان و یا گره زدن آن با اسلام ، نکبت و ننگین داشته اند (متاسفانه برخی‌ از به اصطلاح روشنفکران هم در این میان نقش پر رنگی‌ داشتند به مانند علی‌ شریعتی که با پول دولت به فرانسه برای تحصیل رفت اما به جای اینکه از مسائل هویت ایرانی‌ و میهن پرستی‌ صحبت کند به مسائل تازین پرداخت و دشمن پرستی‌ کرد و بخش اعظمی از افکار جوانان را به ژرفای نابودی و دشمن پرستی‌ کشاند) .به نظر من مادران و پدران ایرانی‌ وظیفه بسیار مهم و بزرگی‌ دارند و باید کودکان و بچه‌های خود را از همان ابتدا با ارزش‌ها و اندیشه‌های اصیل ایرانی‌ آشنا کنند چرا که اندیشه و تفکر انسانها در همان سنین کودکی شکل می‌گیرد و همانطور که می‌دانیم تبلیغات ضّد ایرانی‌ و هویت ایرانی‌ از همان ابتدا توسط حکومت در سنین پایین در مهد کودک‌ها و دبستان‌ها شروع میشود .خوشبختانه هر چه آخوند‌ها در این ۳۴سال تبلیغات منفی‌ دربارهٔ ایران باستان کردند ایرانیان بیشتر علاقه مند به ایران باستان و هویت ایرانی‌ خود شدند تا جای که تازینامه‌ها را از سر سفره هفت سین(هفت شین) خود برداشتند و جای آن را با شاهنامه فردوسی‌ پر کردند و یا در سال تحویل به مقبره کورش بزرگ رفتند که این خود میتواند به عنوان یک تظاهرات سیاسی هم عنوان شود .پاینده ایران و ایرانی‌

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بورزوم عزیز

      کاملا موافقم باهات. هزار و چهارصد ساله که نخست تازیان و سپس دست نشانده های تازیان و میراث داران تازیان هویت اسلامی رو در برابر هویت ایرانی و ملی ما قرار دادن و جنگی بر قرار بوده و هنوز هم هست و ادامه هم خواهد داشت و هیچگاه نباید گمان کنیم که پایان یافته.
      متاسفانه در دوران معاصر پس از ترور کسروی اگر استثناهایی مانند شجاع الدین شفا و ایرج افشار و سعید نفیسی و پورداود و چند تن دیگه رو فاکتور بگیریم جریان قالبی که خودش رو روشنفکر میدونست اصولا میانه خوبی با هویت ایرانی نداشته. نمادهای این جریان افرادی مانند شریعتی و آل احمد و شاملو هستن که هر کدام در برهه هایی حتی ایران ستیزی رو در پیش گرفتن.
      جمهوری پربرکت و فاشیستی حاکم بر ایران کارش با شستشوی مغزی است و کاملا درست میگی که پدر و مادرهای امروز و آینده نقش مهمی دارن در ایرانی نگه داشتن فرزندان خود و البته من شادمانم که بذ هویت ملی که از صد و شصت سال پیش ریخته شده و در دوران پس از اون هم به خوبی پرورش پیدا کرده امروز محصول داده و جامعه ایران و به ویژه نسل جوانی که خود ما هم جزوش هستیم این اندازه گرایش به هویت ملی و میهنی خود دارند.

      پاینده باشی

      حذف

پیش از کامنت گذاشتن به نکات زیر توجه کنید :

1 - برای خود یک نام برگزینید و به گونه ناشناس کامنت نگذارید.
2 - داوری شما درباره من برای من ارزشی ندارد. پس آن را پیش خود نگه دارید.
3 - دشنام و اتهام بی سند به من و سایر نظر دهندگان ممنوع است.
4 - کامنت زیر هر پست باید در ارتباط با موضوع آن پست باشد.
در صورت رعایت نکردن هر یک از نکات بالا کامنت شما حذف خواهد شد.

پیروز باشید. پاینده ایران