این مطلب را می خواستم دیروز منتشر کنم و در آزادگی لینک کنم ولی چون دیدم همه توجه روی تجمع 22 خرداد است و شمار زیادی از کاربران هم خواسته بودند لینک های از دید خودشان تفرقه برانگیز گذاشته نشود امروز منتشرش کردم.
نمی دانم چند تن از دوستان گفتگوی اردشیر امیر ارجمند با بنگاه سخن پراکنی بریتانیا (بی بی سی) و همینطور بخش سوم گفتگوی او با رسا را دیده اند ولی خب من بر خلاف بیشتر زمانها که فرصت دیدن چنین گفتگوهایی با چنین اشخاصی را نداشتم این بار شانس این را پیدا کردم که این فرصت را داشته باشم و ببینم که ایشان چه می گویند.
من به شخصه تا روزی که زنده هستم هوادار هیچکدام از دست اندرکاران سابق و حاضر جمهوری اسلامی و اصولا هر شخص معتقد به اسلام سیاسی نخواهم بود اما دوستانی که برای موسوی یا کروبی یقه پاره می کنند خودشان بارها شنیده اند و خوانده اند که این آقایان خود را نه تنها رهبر نمی دانند بلکه خود را پیرو مردم می دانند و حال شخصی از غیب که به مانند بسیاری دیگر از هوادارن و مسئولان سابق جمهوری اسلامی مشخص نیست چگونه و با چه مکانیسمی توانسته از کشور خارج شود با این ادعا که من چون مشاور فلانی هستم پس حتما اختیارات ویژه ای دارم ظاهر شده است.
دو مبحث در سخنان این جناب بود که من تصمیم گرفتم درباره شان بنویسم:
نخست اینکه ایشان فرمودند (نقل به مضمون) قانون اساسی چهارچوب حرکت جنبش است و باند حاکم امروز جمهوری اسلامی تنها به بخشی از قانون اساسی توجه می کند و حقوق ملت را زیر پا می گذارد.
نمی دانم دوستان آیا متن قانون اساسی جمهوری اسلامی را تا به حال خوانده اند یا خیر. این قانون اساسی در کنار تبعیض های مختلف و وحشتناک جنسیتی و عقیدتی دو اصل بی مانند دارد که اصل 4 و اصل 110 هستند که من خیلی ساده هرکدام را توضیح می دهم و دوستان اگر خواستند خودشان مراجعه کنند و بخوانند. در اصل 4 گفته شده کلیه قوانین کشور و سایر اصول قانون اساسی اجرایشان منوط به این امر است که بر طبق تشخیص شورای نگهبان با موازین اسلام همخوانی داشته باشد. اصل معروف 110 هم که مورد آشنایی دوستان بوده از پیش که در واقع عزل و نصب هر مقامی در کشور (حتی آنهایی که در انتصابات این رژیم به قدرت می رسند) با اوست و اگر او کسی را نخواهد آن شخص در قدرت نخواهد بود.
حال آیا حرکت در چهارچوب این قانون اساسی تبعیض آمیز که اساسا فلسفه و گوهره وجودی آن آفریدن حکومتی متحجر است بازی با قوانین رژیم نیست؟ این قانون اساسی چه ظرفیتی برای دموکراسی دارد زمانیکه هرچیزی را با تشخیص تضاد داشتن یا نداشتنش با اسلام از سوی چند مفتخوار و گردن کلفت عمامه به سر می توان انجام داد یا جلوی انجامش را گرفت؟
خب اگر این قانون اساسی چهارچوب حرکت ملت ایران بود که اساسا خود شما و موسوی و کروبی در اینجا نبودید زیرا قانون اساسی می گوید که شکایات از انتخابات (بدنم کهیر می زند زمانیکه نام این دلقک بازیهای انتصابی رژیم را انتخابات می گذارم) را به شورای نگهبان باید برد و رای شورای نگهبان هم دو سال پیش این بود که تقلبی نشده. اگر در چهارچوب قانون اساسی می خواهید گام بردارید پس نباید اعتراضی داشته باشید.
اما بخش دومی از سخنان ایشان که می خواهم پیرامون آن چند خطی بنویسم این بود که خودشان را در جایگاه یک مبصر یا شاید هم یک ناظم قرار دادند و گفتند فلان گروه به فلان دلیل و گروه دیگر به بهمان دلیل جزو خطوط قرمز جنبش هستند.
اگر بحث کارنامه گروه ها و طیف های فکری باشد کارنامه هیچ گروهی سیاه تر از دست اندرکاران سابق جمهوری اسلامی نیست. این واقعیت است که جنایتبارترین دوره چهارصد سال اخیر ایران این سی و دو سال به گونه عام و ده سال خمینی (دوران طلایی امام) به گونه خاص هستند و حال کسی که پیرو آن جنایتکار بالفطره است به خود اجازه می دهد از دموکراسی و حقوق بشر سخن بگوید.
اگر فرض کنیم هواداران حکومت مشروطه و هواداران مجاهدین روی هم فقط و فقط ده درصد ایرانیان را شامل شوند بدان معناست که این آقا (و دوستانش) بیش از هفت میلیون ایرانی را اساسا به رسمیت نمی شناسند و آن وقت از حقوق بشر سخن می گویند. ایشان و همفکرانشان اگر حقوق بشر میشناخت و مفاد سی گانه آن را خوانده بود و اعتقاد داشت در بیانیه شورایی که سخنگوی آن است از یکی از جنایتکاران بزرگ قرن گذشته با افتخار یاد نمی کرد.
جالب این است که ایشان می گوید کسانی که خواهان بازگشت سلطنت غیر پاسخگو(که هر انسان دموکراتی با آن مخالف است) هستند خط قرمز جنبش هستند ولی خود ایشان و همفکرانشان از قانون اساسی حمایت می کنند که غیر پاسخگو بودن ولی فقیه آن صد و شاید هزار برابر هر پادشاهی در هر دوره ای از تاریخ باشد.
زمانیکه این دو فراز از سخنان ایشان را در کنار هم بگذاریم به یک نتیجه جالب می رسیم. مشروطه خواهان سکولار و مجاهدین که با بخش دومی که به آن اشاره کردم اساسا جزو مردم نیستند. این گروه ها به کنار. با مبنا قرار دادن بخش نخستی که به آن اشاره کردم هم که نیروهای سکولار چپ و راست و جمهوریخواه هم که اساسا به این رژیم و قانون اساسی تبعیض آمیزش باور ندارند و خود را ملزم به عملکرد در چهارچوب آن نمی دانند نباید به شکم خود صابون بزنند. حال که می ماند؟ اصلاح طلبان و رفقای نهضت آزادی و به قول خودشان ملی مذهبی و توده ای های سابق. به به عجب دموکراسی شد. البته اگر منظور ایشان دموکراسی اسلامی باشد این نظریه پردازی قابل درک است. حقوق بشر اسلامیست دیگر. کاری نمی توان کرد.
جالب این است که شعار تکثر هم می دهند و تکثر را هم در چهارچوب قانون اساسی می دانند. به هر حال تکثرشان هم از نوع اسلامیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیش از کامنت گذاشتن به نکات زیر توجه کنید :
1 - برای خود یک نام برگزینید و به گونه ناشناس کامنت نگذارید.
2 - داوری شما درباره من برای من ارزشی ندارد. پس آن را پیش خود نگه دارید.
3 - دشنام و اتهام بی سند به من و سایر نظر دهندگان ممنوع است.
4 - کامنت زیر هر پست باید در ارتباط با موضوع آن پست باشد.
در صورت رعایت نکردن هر یک از نکات بالا کامنت شما حذف خواهد شد.
پیروز باشید. پاینده ایران